بادبان / نعیم نوربخش – گاهی وقتها داستان پیدایش یک اثر هنری از خود آن اثر شگفتانگیزتر است و چه بهتر که بتوان سرچشمههای شکلگیری چنین اثری را در محتوای آن یافت. میخواهم یک شاهکار ادبی را به شما معرفی کنم که داستان نوشته شدنش خود میتواند دستمایه یک رمان خیالانگیز باشد. این شاهکار ادبی یک رمان قرن بیستمی به نام «کتاب دلواپسی» و نویسنده آن یک پرتغالی به نام «فرناندو پسوا» است.
درباره فرناندو پسوا
پسوا در سال ۱۸۸۸ در لیسبون پایتخت پرتغال دیده به جهان گشود. تقریبا پنج ساله بود که پدرش را به علت بیماری و یک سال بعد برادرش را از دست داد. دیری نگذشت که مادرش دوباره ازدواج کرد و تمام اعضای خانواده به آفریقای جنوبی نقل مکان کردند.
پسوا در آفریقای جنوبی با زبان انگلیسی آشنا شد و به ادبیات انگلیسی علاقه پیدا کرد. او در ۱۷ سالگی برای پیگیری تحصیلات دانشگاهی به زادگاهش برگشت و تا پایان عمر تقریبا کوتاهش در پرتغال ماند و کتاب نوشت. پسوا در سال ۱۹۳۵ و در سن ۴۷ سالگی به سبب از کار افتادگی کبد دار فانی را وداع گفت. این در حالی بود که تا آن موقع آثار کمی از او به چاپ رسیده بود و آنها نیز با استقبال شایانی مواجه نشده بودند. بنابراین میتوان گفت او نویسندهای بود که در گمنامی زیست و شهرتی که امروز دارد پس از مرگ نصیبش شده است. هرچند به نظر میرسد که او پیش از مرگ به خوبی مطلع بود جهان هنوز شاهکار ادبی او را کشف نکرده است.
دستنوشتههای پسوا پس از وفاتش داخل یک صندوقچه چوبی خاک میخورد. در بین این دستنوشتهها شاهکاری نهفته بود که اکنون با نام کتاب دلواپسی شهرتی جهانگیر پیدا کرده است. در سال ۱۹۸۲ درست ۴۷ سال پس از فوت پسوا کتاب دلواپسی کشف و منتشر شد. این کتاب پس از انتشار به عنوان یکی از استثناییترین و مهمترین شاهکارهای مکتوب بشری جایگاه ویژهای پیدا کرد. کتاب دلواپسی را باید آیینه تمامنمای ادراکات و افکار پسوا در سرتاسر حیاتش قلمداد کرد.
درباره کتاب دلواپسی
کتاب دلواپسی موضوعاتی مانند واقعیت و رویاپردازی، ملالت و خودخواهی، پوچی و هستی، بیهودگی و تقلا کردن، پیچیدگی و سادگی توامان زندگی و تضاد و دوگانگی در هسته همه چیز را مطرح میکند. این کتاب مجموعهای گردآمده از برشهایی جداگانه است که ماهیتی بین خاطرهنویسی و شعرپردازی دارند. کتاب فاقد یک داستان خطی است و میتوان آن را از آغاز تا پایان یا برعکس مطالعه کرد.
شگفتآور است که پسوا خودش ادعا نداشت این کتاب زاییده تخیل او باشد بلکه اعتبار نوشتن این شاهکار را به کتابداری در لیسبون به نام «برناردو سوارز» و شخصی به نام «ویسنته گوئدِز» اعطا کرده است. اما این دو مرد شخصیتی حقیقی ندارند بلکه کاراکترهایی خلقشده توسط ذهن پسوا هستند. پسوا در مجموعه تألیفات خود نویسندگان متعدد با تخلصهای متفاوتی خلق کرده است که شمار آنها به هشتاد نفر میرسد. این کاراکترها هر یک از شخصیت، عقاید و سبک نگارش منحصربفردی برخوردارند. به همین دلیل کتاب دلواپسی نیز داستانی نوشتهشده توسط یک نویسنده عادی یا رمانی با شخصیتهای خیالی نیست بلکه چیزی است میان این دو. از این روست که برخی این کتاب را عجیبترین زندگینامه خودنوشتی دانستهاند که تاکنون به چاپ رسیده است. پسوا خودش هم این کتاب را شرح حال و سرنوشت کسی نمیداند که واقعا وجود داشته است.
ساختار و سبک روایی منحصربفرد شالودهای است که محتوای کتاب دلواپسی بر آن استوار است. استفاده از مؤلفان خیالی به منظور برجسته کردن حال و هوای فلسفی در کتاب انجام شده است. این نگرش فلسفی نیز روی ماهیت ذات انسان متمرکز شده که دچار پراکندگی و توهم است. با روایتی خارقالعاده تلخ و گزنده پسوا تلاش دارد به توصیف تنهایی، سرگردانی و از خودبیگانگی نهادینهشده در وجود انسان بپردازد. از نظر پسوا خودآگاهی یا حتی تلاش برای درک و شناخت خود مانند شیرجه رفتن در خلأ و نیستی بوده و فرجام این فروافتادن نیز مرگ است. از این رو درک و انتقال تجربیات درونی انسان نیز ناممکن است و حاصلی جز سرخوردگی و دلواپسی ابدی ندارد. او مینویسد:
من نمیدانم چگونه باید احساس کنم، فکر کنم یا دوست داشته باشم. من شخصیتی از یک رمان نانوشته، سرگردان در هوا و به بلوغ نرسیدهام که حتی پیش از تولد جسم من وجود داشته است. من موضوع رویاهای کسی هستم که هرگز موفق نشد حیات کمالیافتهای را در کالبد من بدمد. من همواره مشغول فکر کردن و درک کردن هستم اما افکار من فاقد هر گونه برهان و عواطف من خالی از هر گونه احساسی است. من در حال سقوط در ژرفای دامی هستم که انتها ندارد … سقوطی که سمتوسویی هم ندارد. روح من گردابی سیاهرنگ است، یک دیوانگی که در خلأ پرسه میزند، چرخش اقیانوسی است پیرامون شکافی در نیستی … .