کتاب و ادبیات

چگونه برای داستان‌‌نویسی ایده‌های نامحدودی پیدا کنیم

راهنمایی‌های سارا ام. ادن، نویسنده آمریکایی درباره کشف ایده‌های تازه برای داستان‌‌پردازی

بادبان – سارا ام. اِدِن – این روزها با ورود هفتادونهمین رمانم به بازار نشر با عنوان «جزر و مد زمان»* پرسشی که مرتب با آن مواجه می‌شوم این است: «چگونه است که هنوز ایده‌های تازه‌ای برای داستان‌پردازی پیدا می‌کنی؟». در پاسخ به این پرسش اغلب وسوسه می‌شوم بگویم «نمی‌دانم… شاید از سر استیصال؟». اما حقیقت این است که من روش منحصر به خودم را برای ابداع ایده‌هایی جذاب دارم تا داستانی بنویسم که با داستان‌های قبلی متفاوت باشد.

چگونه ایده‌های نامحدودی برای داستان‌پردازی پیدا کنیم

بازی با موضوعات تکراری

وقتی یک نویسنده به فکر استفاده از موضوعات پرتکرار در داستان‌های نوشته‌شده می‌افتد، با زدن برچسب‌هایی مانند کلیشه‌ای بودن یا رونوشت‌برداری بودن از آن منصرف می‌شود اما در واقعیت، این موضوعات بنیادی‌ترین واحدهای سازنده یک رمان هستند. این موضوعات پرتکرار را در ساده‌ترین حالت می‌توان بخش‌های خلاصه‌شده از معمای یک داستان دانست: موضوعاتی مانند «ماهی بیرون افتاده از آب»، «تیک‌تیک یک بمب ساعتی»، «کارآموز ساده‌لوحی تحت تعلیم یک مربی مرموز» یا «بازگویی افسانه‌های پریان». به طور مثال می‌توان به تیپ‌ها و کاراکترهای رایج، ابعاد خطوط داستانی و اجزای آشنای یک صحنه‌پردازی اشاره کرد. با یک جست‌وجوی اینترنتی ساده می‌توانید فهرست بلندی از  این مضامین تکراری و آشنا بیابید.

علت این که ما اغلب موضوعات پرتکرار در داستان‌ها را با منفی‌بافی، کلیشه می‌انگاریم تا حد زیادی ناشی از استفاده غیرخلاق برخی نویسندگان از آنهاست. پیروی ساده از یک مضمون پرتکرار نمی‌تواند به خلق داستانی تازه منجر شود. تغییر و پیچاندن این موضوعات است که سبب می‌شود نویسنده بتواند ظاهری تازه و غیرتکراری به داستانش بدهد و با استفاده از این ایده‌های شناخته‌شده و جا افتاده، داستانی نو و مبتکرانه بیافریند.

وقتی به شیوه بارش فکری به دنبال کشف ایده‌ای نو برای داستان یا افزودن ابعاد جالب و هیجان‌انگیزی به ایده‌های موجودی هستید که به نظرتان تکراری و آشنا به نظر می‌رسند، پیشنهاد نخست من این است که پیچ و تابی به آن بدهید. من کار را با انتخاب آشکارترین مضمون پرتکرار در ایده داستانی خودم آغاز و تغییراتی در آن ایجاد می‌کنم. برای این منظور چند روش دارم که هیچ‌گاه من را ناامید نکرده است.

ترکیب چند موضوع پرتکرار

در هم‌آمیختن مضامین تکراری یک راه آسان برای افزودن عناصر تازه به ایده داستانی است. به جای تمرکز روی یک مضمون مهم و منفرد، مضمون دوم یا حتی سوم را نه در قالب یک ایده مستقل بلکه به عنوان مضامین فرعی و شاخ‌وبرگ مضمون اصلی به  داستان بیفزایید. به طور مثال اگر یک مضمون بسیار رایج مانند «عشق نافرجام» را در نظر بگیرید و آن را با مضمون تکراری «رابطه عاطفی در اداره» تلفیق کنید، به داستان دو کاراکتر «جیم و پَم» در سریال تلویزیونی The office می‌رسید. اگر کار را با اقتباس از آثار شکسپیر آغاز کنید و سپس آن را با داستان عشق و عاشقی دو جوان در دهه ۶۰ میلادی در هم‌بیامیزید به داستان فیلم West Side Story می‌رسید. تلاش کنید این مضامین پرتکرار را با هم جمع کنید حتی اگر در نظر اول قابل جمع حساب نشوند. شاید اصلا بهتر باشد مضامینی را برگزینید که در ظاهر با هم جور نباشند. با دیدن مفاهیم تازه و بدیعی که از این ترکیب‌ها بیرون می‌آید شگفت‌زده خواهید شد.

بازی با ژانرها

روش دیگر برای ایجاد پیچیدگی در مضامین تکراری این است که مضمونی را از یک گونه داستانی قرض بگیریم و در ژانر متفاوتی مورد استفاده قرار دهیم. یک مضمون پرتکرار در ژانر وحشت «زامبی» است. اگر این ایده را در یک رمان عاشقانه تاریخی وارد کنیم به «غرور و تعصب و زامبی‌ها» می‌رسیم. در ژانر عاشقانه یک مضمون رایج «علاقه‌مند شدن به دوست محبوب خواهر» است. اگر این مضمون تکراری را وارد یک داستان علمی‌تخیلی کنید به داستان «هان» و «لیا» در حماسه «جنگ ستارگان» می‌رسید. در اینترنت جست‌وجوی ساده‌ای کنید برای یافتن مضامین پرتکرار در ژانری غیر از ژانری که در آن می‌نویسید. آیا نمونه‌ای یافت می‌شود که بتوانید آن را به روشی هیجان‌آور در ژانر داستانی خودتان به کار ببرید؟ استفاده از یک یا دو مضمون به این روش چه اثری روی داستانی که می‌نویسید می‌گذارد؟

معاوضه‌ عناصر داستان

شخصا هنگام آمیختن مضامین پرتکرار در داستانی که می‌نویسم علاقه دارم دست به معاوضه بزنم: مثلا معاوضه جنسیت کاراکترها، معاوضه ماحصل داستان یا معاوضه تیپ‌ها و کاراکترها. ایجاد تغییر در رایج‌ترین کاربرد یک مضمون داستانی می‌تواند به متحول شدن نمایش آن داستان بینجامد. این امر به طور خودکار سبب می‌شود هیجان و تازگی به داستانی که می‌نویسید افزوده شود. به ظور مثال کار را با بازگویی داستانی از «جین آستین» آغاز کنید اما سن شخصیت‌ها را تغییر داده و چند نوجوان دبیرستانی را جایگزین کنید. در این صورت به داستان فیلم Clueless می‌رسیم. یا کار را با داستانی مبتنی بر ماجراهای جیمز باند آغاز کنید اما به جای کاراکتر یک جاسوس تعلیم‌دیده و ماهر از یک دست‌وپا چلفتی استفاده کنید که عرضه‌ای ندارد و اصلا نمی‌داند چه می‌گذرد و می‌بینید که به داستان فیلم «مردی که خیلی کم می‌دانست»* رسیده‌اید. مضمونی پرتکرار برگزینید که با آن آشنایی خوبی دارید. نوع کاراکتر اصلی آن یا خط داستانی آن را تغییر دهید. آن را وارد یک صحنه‌پردازی غیرمعمول یا تازه کنید. معاوضه روشی بسیار عالی برای خلق یک ایده داستانی جذاب و بدیع است.

ایده‌های بی‌شمار برای داستان‌پردازی

استفاده از این روش ساده برای داستان‌پردازی مثل یک جلیقه نجات در طول عمر کاری برای من عمل کرده است و سبب شده هر بار داستانی تازه و غیرتکراری بنویسم و انگیزه‌ام را برای نوشتن داستان بعدی حفظ کنم. شما نیز از این روش استفاده کنید. در فیلم‌ها و سریال‌هایی که می‌بینید یا کتاب‌هایی که می‌خوانید سعی کنید رد پای چنین تغییراتی در مضامین رایج و پرتکرار را بیابید. سپس از این روش در نوشتن داستان خودتان بهره ببرید. از این که چه تعداد ایده‌های تازه در ذهن شما جاری می‌شود شگفت‌زده خواهید شد.

* The Tides of Time (Shadow Mountain Publishing)

* The Man Who Knew Too Little 1997

منبع: writersdigest.com

ترجمه: نعیم نوربخش


🔥 ممکن است این مطلب نیز برای شما جالب باشد: 👈داستان‌نویسی با چاشنی وهم و خیال


نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا