کتاب و ادبیات

نوشتن از عشق در ژانر وحشت

چطور در ژانر عاشقانه تاریک داستانی را خلق کنیم

آلکس دیویس* – وقتی موضوع عشق در ادبیات داستانی مطرح می‌شود، این ژانر عاشقانه یا رمانس است که بی‌درنگ به ذهن ما خطور می‌کند. شاید هم خاطره برخی عشق‌های سوزان و خواستگاری‌های پرحادثه در تاریخ ادبیات داستانی را به یاد بیاوریم. حتی ممکن است در ابتدا نمونه‌هایی از داستان‌هایی که مضمونی با عشق زمینی و اروتیک دارند، جلوی چشم ما بیاید. اما آخرین چیزی که ممکن است در ذهن ما خطور کند ادبیات ژانر وحشت و داستان‌های ترسناک است. به خاطر داشته باشید در دنیای داستان‌های تیره و تار یا به اصطلاح «دارک» نیز ممکن است مضامین و ماجراهای عاشقانه یافت شوند. به همین خاطر ژانری در داستان‌نویسی به نام عاشقانه تاریک یا «دارک رمانس» شکل گرفته است. در ادامه این نوشته قرار است به بررسی این موضوع بپردازیم که آیا امکان طرح موضوعات و روابط عاشقانه در داستان‌های ترسناک وجود دارد و در این صورت روش آن چگونه باید باشد.

چطور در ژانر عاشقانه تاریک داستانی را خلق کنیم

بازگشت به ادبیات گوتیک

این مقاله بدون نگاهی قهقرایی به ژانر گوتیک در ادبیات نمی‌تواند تصویری کامل ارائه کند. ادبیات گوتیک از ابتدای ظهورش زمینه را برای ارائه عاشقانه‌های نافرجامی مهیا کرد که تا امروز طرفداران زیادی دارد. من خودم همیشه یکی از طرفداران پروپا قرص «ادگار آلن پو» بوده‌ام.

در ادبیات گوتیک بلاهای مختلفی از مرگ گرفته تا جنون گریبانگیر عشاق، همسران و خواستگاران می‌شود. «دراکولا» نوشته برام استوکر رمانی است که داستانش حول موضوع هوس و وسوسه شکل می‌گیرد یعنی وجه خاکی روابط عاشقانه که می‌تواند یک شخصیت را از مسیر عشق حقیقی منحرف کند. رمان «شبح اپرا» اثر گاستون لورو داستان عشقی را مطرح می‌کند که با توجه به عقاید اجتماعی زمان خودش، از همان آغاز محکوم به ناکامی است. تاریکی وجه غالب این داستان‌هاست. بسیاری از آثار داستانی در ادبیات گوتیک موفق شده‌اند تأثیرگذاری عمیقی روی آنچه بگذارند که بعدها عناصر عاشقانه در ژانر ادبیات وحشت قلمداد شدند.

نوشتن از عشق در ژانر وحشت

عشق فراطبیعی

از ارواح اثیری و گرگینه‌های خشمگین گرفته تا زامبی‌های متحرک و خون‌آشام‌های اغواگر،  ژانر وحشت مملو از هیولاهایی ترسناک در شمایل و اندازه‌های مختلف است. یک مضمون قدیمی در این ژانر دل باختن یک انسان به موجودی بیگانه و فرازمینی بوده است. این مضمون به طور خاص در دوره اوج محبوبیت عاشقانه‌های ماورایی فراگیر شد. نویسندگانی مانند شارلین هریس، جی آر وارد، پاتریشیا بریگز و پی سی کست در این سبک پیشرو بودند. این داستان‌ها، هیجان‌انگیز و اغلب حادثه‌ای بودند. در آنها یک شخصیت انسانی (یا گاهی نیمه‌انسانی) وارد رابطه عشقی ممنوعه‌ای با موجودی می‌شد که قرار بود دشمن او باشد. به این ترتیب لایه‌ای دیگر از نامشروعیت به داستان افزوده می‌شد. اگرچه سبک عاشقانه ماورایی مانند گذشته از محبوبیت بالایی برخوردار نیست اما این ژانر هنوز جایگاهی برای خودش در قفسه کتاب‌فروشی‌ها دارد. همچنین داستان‌نویسانی که ناشر آثار خودشان هستند هنوز هم امکان کسب موفقیت در این زمینه را دارند. شاید بسیاری از هیولاهای ترسناک عاشق‌پیشه توان وحشت‌آفرینی خود را تا حد زیادی از دست داده باشند اما نوشتن این نوع داستان‌ها مسیری است که نویسندگان تازه‌کار به راحتی می‌توانند حیات حرفه‌ای خود را از آنجا آغاز کنند.

روانشناسی تاریک

داستان ترسناک اغلب می‌تواند مضمون عشق واقعی را در خود بپروراند اما به عنوان یک ژانر ادبی که همواره با روانشناسی پیوندی تنگانگ داشته است، به راحتی می‌تواند این احساس پاک را با پیچیدگی‌هایی آلوده کند. داستان‌ تاریک یا «دارک» طیف گسترده‌ای از موضوعات مانند عشق‌های نافرجام یا هوس‌های جنسی را موشکافی کرده و به رویدادهای تیره و تاری ختم می‌کند که از این عواطف سرچشمه گرفته‌اند. موضوع داستان می‌تواند وجهی عمیقا بشری داشته باشد که رمان «بدبختی» نوشته استفن کینگ نمونه خوبی از آن است. فیلم اقتباس‌شده از این اثر نیز توانسته به خوبی کتاب اثرگذار باشد. البته این یکی از حوزه‌هایی است که در آن داستان‌های دو ژانر وحشت و تریلر بسیار به هم نزدیک می‌شوند و به همین خاطر داستانی ماورایی را نیز ذکر می‌کنیم تا تمایز واضح‌تری دیده شود. یک نمونه عالی فیلم Candyman است که براساس رمان The Forbidden نوشته کلیو بارکر ساخته شده است. بحث درباره این که چه زمانی یک داستان ماجراجویانه به حوزه ادبیات وحشت کشیده می‌شود به دقت و ظرافت خاصی نیاز دارد که مجال طرح آن در این مطلب فراهم نیست اما باید متوجه باشید که امکان دارد وقتی داستانی با مضمون یک دلبستگی افراطی می‌نویسید، آن را با داستانی عاشقانه اشتباه بگیرید.

رمان «بدبختی» نوشته استفن کینگ
رمان «بدبختی» نوشته استفن کینگ

راه‌هایی برای طرح عشق در داستان‌های ترسناک

به منظور گنجاندن عناصر عاشقانه در یک داستان ترسناک، از زوایای متعددی می‌توانید به موضوع بنگرید. از گسیختن یک رابطه پاک و خالص عاشقانه به سبب رویدادهای اسف‌بار گرفته تا طرح دنیای تیره و تار شکاکیت و زورگویی، راه‌های زیادی می‌توان پیش پای داستان‌نویسان قرار داد. در ادامه پنج توصیه تخصصی برای نویسندگان علاقه‌مند به ورود در ژانر عاشقانه تاریک مطرح می‌کنیم.

یک- گذشته یک شخصیت را به روشنی ارائه کنید. نیاز هست که به طور جداگانه درباره گذشته هر شخصیت فکر کنید اما اگر یک یا چند زوج شخصیت‌های محوری داستان هستند باید سوابقی از نحوه شکل‌گیری رابطه عاطفی میان آنها را شرح دهید. کی و چگونه این زوج برای نخستین بار با یکدیگر دیدار کردند، چه مدت است که این دو نفر با هم هستند، آیا ازدواج کرده‌اند یا رابطه دارند و آیا صاحب فرزند شده‌اند؟ این‌ها برخی پرسش‌های دارای اهمیت هستند اما می‌توان پرسش‌هایی بنیادین نیز مطرح کرد. به طور مثال آیا این زوج در کنار هم خوشحال هستند و احساس خوشبختی می‌کنند؟ آیا شکاف‌هایی در رابطه آنها وجود دارد که هر آن امکان بروز داشته باشد و این پیوند عاطفی را به جدایی بکشاند؟ اگر حلقه محبت میان دو دلداده عمیق و اصیل باشد، آیا اسرار یا سابقه خیانتی در کار هست که نویسنده بتواند آن را افشا کند؟ وظیفه الحاقی شما به عنوان نویسنده در آفرینش این دو شخصیت خاص این است که استحکام و منشأ شکل‌گیری رابطه عاطفی میان آنها را درک کنید.

دو- قدرت هوس و وسوسه را در نظر داشته باشید. یک عادت رایج این است که رابطه عشقی را صرف‌نظر از اوضاع و احوال، تزلزل‌ناپذیر بدانیم اما متأسفانه بسیاری از روابط عاطفی میان زوج‌ها به خاطر خیانت و وفادار نماندن از هم گسسته می‌شود. ژانر وحشت ظرفیت بی‌نظیری برای بهره‌برداری از این ایده دارد. فکر کنید اگر هوسی در سر یکی از شخصیت‌های داستانتان بیندازید، واکنش او چگونه خواهد بود؟ آیا آن را رد خواهد کرد و به همسرش وفادار خواهد ماند یا تسلیم جذابیت رابطه تازه خواهد شد؟ در این صورت دلیلش چیست؟ چنانکه پیش‌تر اشاره شد ممکن است عامل آن کیفیت رابطه باشد، یا شاید آرایش و زیبایی خاص شخصیت دیگر داستان علت خیانت باشد یا شاید هم موقعیت خاصی در داستان سبب بروز این عشق ممنوعه شده باشد؟ محک زدن یک رابطه عشقی با این روش می‌تواند ابعاد جالبی در ژانر وحشت بیافریند. نیاز به گفتن نیست که پیامدهای این بی‌احتیاطی اخلاقی چه می‌تواند باشد.

سه- قدرت مظلومیت و بی‌گناهی را از یاد نبرید. در تضاد با نکته پیش باید گفت ژانر وحشت دارای ظرفیت اخلاقی شگفت‌انگیزی است. اگر نگاهی به بیشتر فیلم‌ها و کتاب‌های این سبک از ادبیات بیندازید می‌بینید که در پایان آنها معمولا این شخصیت‌های معصوم، بی‌گناه و گاهی کاملا باکره هستند که جان سالم به در می‌برند. اگرچه عشق می‌تواند بخشی از این معادله باشد، ما انسان‌‌های عادی نسبت به هوا و هوس‌های جنسی نیز آسیب‌پذیر هستیم و این چیزی است که داستان‌های ترسناک در خط داستانی خود کمتر به آن پرداخته‌اند. یعنی در آنها کاراکترهای گناهکار و کمتر خالص به خاطر ارتکاب همین تخلفات مفروض تنبیه می‌شوند. اما می‌توان این قضیه را وارونه کرد. شخصا به همین دلیل است که فیلم سینمایی Cherry Falls را به رغم کاستی‌هایی که دارد می‌پسندم (در این فیلم یک قاتل زنجیره‌ای دختران باکره را به قتل می‌رساند).

فیلم سینمایی Cherry Falls
فیلم سینمایی Cherry Falls

چهار- به تروما یا جراحت به جا مانده از یک حادثه بپردازید. روابط عاطفی پیچیده هستند و در برخی موارد آنچه آن را عشق می‌پنداریم می‌تواند با گذر زمان به احساسی تلخ و گزنده تبدیل شود. ژانر وحشت یک فرصت عالی به ما می‌دهد تا دردهای یک کاراکتر را حتی اگر ارتباط مستقیمی با مخاطرات پیرامون او نداشته باشد مطرح کنیم. مواجهه با شخصیتی که در زندگی تجربیات ناملایمی را پشت سر گذاشته می‌تواند راه مؤثری برای افزودن بر چالش‌های پیش روی او باشد. آسیب‌‎های به یادگار مانده از روابط عاطفی مانند بی‌اعتمادی، پارانویا، خیانت و فریبکاری می‌تواند بسیار اثرگذار باشد و به غنای داستان شما کمک کند.

پنج- عشق می‌تواند یک انگیزه باشد. ادبیات وحشت از طرق متعددی تمایل به طرح ابعاد تاریک روابط عاطفی دارد اما فراموش نکنیم در همین چارچوب نیز این عواطف می‌تواند برای بسیاری از شخصیت‌ها بسیار قدرتمند و ملموس باشد. ممکن است شخصیت اصلی داستان شما بخواهد حتی برای حفاظت از چنین رابطه‌ای با هر گونه نیروی تاریک و شومی مبارزه کند. این وضعیت ممکن است سبب شود که شخصیت ما بخواهد در تمام طول ماجرا معشوقه‌اش را کنار خود نگه دارد یا با هدف نجات او از دست نیروهای شر تا اعماق جهنم پیش برود. عشق مفهومی جهانی است که هر انسانی به دنبال کسب آن است پس می‌توان مخاطب را تا موفقیت نهایی کاراکتر اصلی داستان میخکوب کرد. هرچند معنایش نیز این نیست که قهرمان داستان باید در نهایت به موفقیت دست بیابد. ژانر وحشت در پایان کار می‌تواند تلخ یا مبهم باشد. بنابراین ناچار نیستیم پایان‌بندی خوشی را که در ادبیات کلاسیک می‌بینیم در دستور کار قرار بدهیم.

عشق در تمام سبک‌های ادبی یک عامل انگیزشی برای پیشبرد داستان قلمداد می‌شود اما همه می‌دانیم که یک رابطه عشقی چه در عالم تخیل و چه در واقعیت می‌تواند ابعاد تاریک و تلخی نیز داشته باشد. این واقعیت می‌تواند عامل ترس و وحشت را وارد روابط عاطفی کند و دریچه‌ای پیش روی ما بگذارد که از طریق آن به عالم عشق و عاشقی (و البته هوا و هوس) بنگریم. عاشقانه‌های تاریک را در اشکال متفاوت ادبی می‌توانیم ببینیم. از روابط تراژیک و بدفرجام داستان‌های گوتیک گرفته تا روابط عاطفی ممنوعه فراطبیعی یا دنیای ابهام‌آلود داستان‌های ترسناک روانشناختی، ابعاد تاریک عشق را می‌توان با چاشنی ترس به تصویر کشید.

راه‌های متعددی نیز پیش روی داستان‌نویس قرار دارد تا به موضوع عشق در ژانر وحشت بپردازد. در برخی از این روش‌ها تبیین شخصیت یک کاراکتر در سطح فردی کافی نیست و باید کیفیت روابط یک زوج و شکاف‌های احتمالی در یک رابطه موشکافی شود. شخصیت اصلی داستان شما ممکن است به دام وسوسه بیفتد و پاکدامنی خود را به محک آزمون بگذارد. این وضعیت می‌تواند داستان را به سمت و سوی هیجان‌انگیزی بکشاند. همچنین باید به یاد داشت عشق می‌تواند محرک ما در انجام کارهای نامتعارف باشد یعنی اقدامات شجاعانه و اراده تزلزل‌ناپذیر برای نجات کسی که دوستش داریم و فداکاری برای روشن نگه داشتن شعله عشق در سناریوهای کابوس‌وار.

آلکس دیویس، مدرس نویسندگی خلاق و پژوهشگر در دانشگاه دربی
*آلکس دیویس، مدرس نویسندگی خلاق و پژوهشگر در دانشگاه دربی

منبع: Writing Magazine (March 2025)

ترجمه: نعیم نوربخش


🔥 ممکن است این مطلب نیز برای شما جالب باشد: 👈چگونه یک داستان ترسناک پرمغز بنویسیم


نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا