بادبان– به هر فروشگاه کتابی که بروید طیف متنوعی از طراحیهای جلد را مشاهده خواهید کرد. جلدهایی با متون ضخیم و برجسته، جلدهایی با تصاویر انتزاعی یا عکس و خطوط دستنوشته، زیاد به چشم میخورد. تمام این طراحیها قرار است پیامی را به شما انتقال دهند. طراحی جلد کتاب در واقع نخستین فرصتی است که ناشران برای تأثیرگذاری روی مخاطبان دارند و از طریق آن باید ژانر، محتوا و کتابهای مشابه را براساس سن یا جنسیت جامعه هدف معرفی کنند.
یک جلد خوب باعث میشود که یک کتاب بتواند به دست جامعه مخاطبان هدف خود برسد و یک جلد بد میتواند سبب شود که یک مؤلف هرگز نتواند شانسی برای انتشار دومین اثر خود پیدا کند. اما همیشه اوضاع اینگونه نبوده است. تا پیش از سده نوزدهم جلد کتابها صرفا تکه کاغذی اضافی بود که وظیفهای غیر از محافظت از صفحات داخلی کتاب در برابر گرد و خاک و آسیبهای بیرونی نداشت. دکتر «مایکل جان گودمن» طراح و کارشناس فرهنگ چاپ در این باره توضیح میدهد که «اصطلاح ژاکت گردوغبار برای پوشش جداشدنی کتابهایی با جلدهای ضخیم و گالینگور از همین جا میآید. کتابها در قدیم با کاغذ ساده جلد میشدند و خریدار وقتی کتاب را به منزل میبرد این جلد کاغذی را مانند کاغذ هدیه تولد پاره میکرد» و به همین خاطر امروز تعداد کمی از اینگونه جلدها برای مطالعه در اختیار مورخان قرار دارد.
اما انتشار نشریه ادبی «کتاب زرد» در بریتانیا دنیای طراحی جلد کتاب را تغییر داد. انتشار این نشریه با پوشش محافظ گردوغبار و طراحی «آبرلی بیردزلی» از سال ۱۸۹۴ آغاز شد. این اقدام که ابتدا بحثبرانگیز شده بود در اوایل قرن بیستم به شیوه رایج طراحی جلد کتاب تبدیل شد. اما ۱۳۰ سال پس از تغییر روش نشریه ادبی کتاب زرد در طراحی جلد، کتاب پرفروش «ربکا اف. کوانگ» به نام «زرد چهره» با طراحی جدیدی روی جلد کتاب توجه همه را به خود جلب کرد. این کتاب طنز با موضوع تنوع نژادی در صنعت نشر به خاطر نگارش دقیقش مورد تحسین قرار گرفت اما موفقیتی که به دست آورد بیتردید تحت تأثیر طراحی جلد خاصش نیز بود: دو چشم دوخته شده به بیرون با پسزمینهای تند از رنگ زرد؛ یک طراحی ساده اما نبوغآمیز.
«الی گیم» معاون مدیر هنری انتشارات هارپر کولینز میگوید که این طرح از میان ۷۵ گزینه پیشنهادی تیم طراحی برگزیده شده بود. او و سه همکارش در تیم طراحی از یک سال قبل از انتشار کتاب میدانستند که توقعات از کتاب زرد چهره بالاست. گیم میگوید ناشر هیجانزده بود و این معمولا «به این معناست که حساسیت بالایی نسبت به طراحی جلد خواهد داشت». به تیم طراحی در جلسه معارفه گفته شده بود که کتاب باید اثری چشمگیر باشد. وی میافزاید: «این اصطلاحی کلاسیک بوده و اساسا منظور از آن این است که این کتاب نباید شبیه هیچ کتاب دیگری باشد».
درخواستهایی این چنین از سوی ناشران برای طراحان جلد کتاب که روی طنابی باریک میان بیان هنری و خطر اثر معکوس تجاری گام برمیدارند امری عادی است. گودمن در این باره میگوید: «طراحی کتاب و جلد آن در حوزهای مشترک میان هنر و تجارت قرار میگیرد». تصمیمگیران برای جلد کتاب که یکی از مهمترین مسیرهای تبلیغات برای ناشر قلمداد میشود باید موضوعاتی فراتر از انتظارات و ترجیحات شخصی نویسنده و طراح کتاب را در نظر بگیرند. الی گیم موافق است که «طراحان همیشه میخواهند کاری ارائه کنند که کمی متفاوت باشد و کار را جلو ببرند» اما فروشندگان بیشتر به سبکهای آشنا علاقه دارند که راهنمای مخاطبان در انتخاب کتاب مورد علاقه باشد. او میگوید: «ارائه طرحی کاملا متفاوت میتواند کمی گولزننده باشد زیرا این ریسک را به دنبال دارد که مخاطب نداند چه میخرد. وقتی شکل کتاب ناآشنا باشد آنها کتاب را نمیخرند». به همین خاطر تعداد زیادی الگوهای استاندارد در طراحی جلد کتاب وجود دارد که طراحان میتوانند برای ژانرهای مختلف از میان آنها دست به انتخاب بزنند. رایجتر از همه طرح «زنی پیاده در حال دور شدن» است که تقریبا روی جلد تمام رمانهای تاریخی با جامعه هدف بانوان دیده میشود.
کپیکاری در طراحی جلد کتاب
سایر ژانرها را نیز نمیتوان از اتهام کپیبرداری قابل تبرئه شدن دانست. پس از موفقیت مجموعه کتابهای «باشگاه قتل پنجشنبه» نوشته شده توسط «ریچارد عثمان» ژانر جنایی-معمایی ساده رونق چشمگیری گرفت که همگی روی جلد از خطوط دستنویس آشفته با عناصر تجسمی کوچک استفاده میکنند. در ژانر دلهره یا تریلر نیز معمولا نام نویسنده با تیپوگرافی بزرگجثه بالای یک تصویر بیخاصیت دیده میشود و در آثار غیرداستانی و حوزه فکر و اندیشه مانند کتاب «عادتهای اتمی» و «انسان خردمند» پسزمینهای از رنگ کرم با تصاویری تُنُک و کمی آکادمیک زیاد به چشم میخورد.
گاهی اوقات ناشران فقط میخواهند عنوان کتاب در اولویت بوده و تا جای ممکن درشت باشد. به این ترتیب عنوان و نام نویسنده است که روی یک تصویر رایج فروخته میشود. با وجود این وقتی طراحان کاری متفاوت ارائه میکنند که جواب هم میدهد، باز هم ناشران تمایلی به اتخاذ ریسک نشان نمیدهند. «الیشا زپدا» یک طراح جلد کتاب است که به طور مستقل کار میکند. یک ناشر به مؤسسهای که او با آن همکاری میکند گفته بود که پرفروشترین کتاب آنها یک طراحی ظریف روی جلد با تصاویری مواج میان متن داشته است. زپدا میگوید «پس از این تجربه ناشر هرگز طرحی مشابه و در آن فضا را نپذیرفته است».
این طراح میگوید هنگام بحث درباره طراحی جلد همواره در برابر طرح کلیشهای «زنی پیاده در حال دور شدن» بازنده است. او معتقد است که حضور افراد رنگینپوست روی جلد کتابها بسیار کم است. وی میافزاد: «در نهایت همه کارها شبیه هم از آب در میآیند. من معتقدم پرفروشترین کتابها به خاطر متفاوت بودن پرفروشترین میشوند نه به خاطر شباهت با کتابی قبلی که قصد دارید برای آن بازاریابی کنید». زپدا در ماههای اخیر به خاطر کانالی که در شبکه اجتماعی تیکتاک دارد و در آن فرآیند طراحی جلد کتاب را توصیف میکند موفق شده مخاطبان زیادی را جذب کند. او با بیشتر از ۳۰۰ هزار دنبالکننده طرحهای متعددی برای ارائه به یک ناشر ارائه میکند و در نهایت یک مورد انتخاب میشود. پستهای این کانال با هشتگ BookTok# ترند شده است.
این طراح معتقد است که مردم لزوما در یک کتابفروشی به تماشای عناوین نمیایستند. اگر قرار است کتابی توجه خریداران را جلب کند این کار به واسطه اثر هنری روی جلد آن ممکن خواهد بود. پس باید روی جنبه هنری طراحی جلد کتاب تمرکز بیشتری شود. با ارئه یک طراحی متفاوت کتاب نه تنها برای طرفداران یک ژانر خاص بلکه برای سایر خوانندگان نیز میتواند محبوب شود. گودمن نیز این دیدگاه را تأیید میکند و با تقبیح کپیکاری از ریسکگریزی ناشران به خاطر موفقیتهای گذشته انتقاد میکند. او میگوید «من معمولا خودم وقتی به یک کتابفروشی میروم احساسم این است که وارد یک گالری هنری شدهام. اما برای دیدن ابتکار و نوآوری در طراحی گاهی لازم است که از کنار ۱۰ کتاب پرفروش بگذرم و به سایر آثار توجه کنم».
منبع: یورونیوز