بادبان – نعیم نوربخش – ادبیات فارسی هیچگاه شکوفایی یا افول مکاتب ادبی را به آن مفهومی که در ادبیات غرب رخ داد، تجربه نکرد اما انقلاب مشروطه رویداد ویژهای بود که سنت ادبی ایران را دچار تحولی ژرف کرد. از بطن این انقلاب ادبیات نوین ایران زاده شد. ادبیات به شدت سیاسی مشروطه از طرفی تحت تأثیر رنسانس غرب بود و از طرف دیگر نگاهی به انقلاب اکتبر روسیه و روی کار آمدن بلشویکها داشت که سبب شد به جانبداری از سوسیالیسم نیز متمایل شود. همین هواداران سوسیالدموکرات بودند که شالوده ادبیات سوسیالیستی و مارکسیستی را در ایران بنیان نهادند. از آن پس ادبیات چپ در ایران روز به روز تقویت شد و در رقابت با سایر گفتمانها جایگاه مستحکمتری پیدا کرد.
مکتب ادبی رئالیسم سوسیالیستی در اولین کنگره نویسندگان شوروی که سال ۱۹۳۴ برپا شد، به عنوان آموزه رسمی و اجباری این کشور برای اهل قلم در نظر گرفته شد. این مکتب تحت تأثیر دخالت ایدئولوژیک نظام حاکم یک تعهد تاریخی برای هنرمندان قائل است. به بیان دیگر در این مکتب مفاهیم غیرسیاسی مانند هنر برای هنر رد میشود. هنرمند و نویسنده باید مدافع دستگاه سوسیالیسم و در خدمت پرولتاریاست. انتقاد از مفاسد اجتماعی و مبارزه با ارزشهای بورژوازی وظیفه نویسنده قلمداد میشود. نویسنده نباید از تودهها فاصله بگیرد و اصلاح سیاسی-اجتماعی دستور کار او خواهد بود.
از ابتدای فعالیت حزب توده در ایران همین مکتب ادبی مبتنی بر آموزههای مارکسیسم-لنینیسم در شوروی تبلیغ میشد. تا سال ۱۳۲۵ این هدف عمدتا در قالب ترجمه و انتشار داستانهای کوتاه نویسندگان شوروی دنبال میشد. ایران بین سالهای ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲ شاهد اوج شکوفایی فعالیتهای حزب توده بود. در این دوره هواداران این حزب میان روشنفکران، نظامیان، هنرمندا و کارگران ازدیاد یافتند. تقریبا تمام نویسندگان و مترجمان آن دوران یا مدتی عضو حزب توده بودند و یا دستکم به لحاظ فکری به آن گرایش داشتند.
مرکزیتگرایی حزبی و وقوع کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ سبب شد بسیاری از نویسندگان از این ارگان دور شوند هرچند آرمانها و آموزههای سوسیالیستی خود را حفظ کردند. از جمله شاعران و نویسندگانی که تحت تأثیر این مکتب فکری به خلق آثار هنری دست زدند، جلال آلاحمد، محود دولتآبادی، نیما یوشیج، هوشنگ ابتهاج، احمد محمود, علیاشرف درویشیان و … بودند. در حقیقت بسیاری از مهمترین آثار ادبی ایران در دوران معاصر تحت تأثیر ایدئولوژی چپ خلق شدند. به همین خاطر این پرسش مطرح میشود که علت محبوبیت ایدئولوژی چپ در ادبیات معاصر ایران واقعا چه بوده است؟
چرا ادبیات مارکسیستی در ایران طرفدار پیدا کرد
از جمله رویدادهایی که محبوبیت ادبیات چپ را در ایران به دنبال داشت سرنگونی حکومت روسیه تزاری توسط بلشویکهای کمونیست در پاییز ۱۲۹۶ خورشیدی بود. این سبب شد ایرانیان جکومت تازه روی کار آمده در روسیه را منجی خود بدانند. این حکومت قرارداد روسیه با انگلیس درباره ایران را باطل اعلام کرد و سربازان روس را از ایران بیرون برد. این اقدام موجب خرسندی مردم ایران و خوشبینی نسبت به رهبر این کشور یعنی لنین شد. حتی ادیبانی مانند ملکالشعرای بهار و عارف قزوینی به تمجید از اقدام وی پرداختند.
زمینه دیگر برای رواج اندیشههای چپگرایانه در ایران راباید فعالیت احزاب چپ در اوایل دهه ۱۳۰۰ دانست. کمونیستها با تشکیل انجمنهای ادبی، تأسیس گروههای هنری و برگزاری کنسرت یا شبهای شعر موفق شدند نظر مساعد جوانان ایرانی را جلب کنند. موفقیتهای جهانی جبهه مارکسیسم مانند غلبه شوروی بر آلمان نازی و روی کار آمدن حکومت مائوتسه در چین را نیز باید در نظر داشت. حتی شهریار در اشعار خود به تحسین مقاومت مردم شوروی مقابل آلمان نازی پرداخت و هوشنگ ابتهاج از انقلاب این کشور در شعر «شبگیر» تمجید کرد. علاوه بر اینها مقاومت مردم ویتنام و مبارزات گروههای چریکی در آمریکای لاتین، الهامبخش مبارزان ایران برای غلبه بر استعمار شد. از آن پس جوانان ایرانی اندیشه مارکسیسم را تنها تفکر علمی مبارزه در جهان تلقی میکرند.
قهرمانسازی فعالان چپ از رهبران و هواداران مارکسیسم در ایران مانند مقاومت و ایستادگی دکتر ارانی در زندان رضاشاه و شکنجه برخی اعضای سازمان نظامی حزب توده از جمله مرتضی کیوان، وارطان و خسرو روزبه در زمان پهلوی دوم تأثیر بسزایی در نشر افکار مارکسیستی میان نویسندگان ایرانی داشت. همچنین تیرباران یا کشته شدن بیش از ۱۷۰ نفر از اعضای سازمان چریکهای فدایی خلق در درگیریهای مسلحانه سبب شد پیروان این اندیشه در ایران کسب حقانیت کنند.
فقدان احزاب غیرمارکسیست با یک مکتب سیاسی منسجم را نیز باید از جمله عوامل پیشرفت اندیشه چپ در ایران دانست. از اواخر دهه ۴۰ اما با مطرح شدن متفکران مذهبی مانند علی شریعتی و ارائه الگوهای اسلامی همچون امام علی (ع)، حضرت فاطمه (س)، ابوذر و غیره موجب شد اقبال به مارکسیسم میان جوانان ایرانی کمرنگ شود. بیان مفاهیم تازهای مانند شهادت، نیایش و جهاد توانست تا اندازهای پاسخگوی نیازهای جوانان ایرانی باشد اما در دهه ۲۰ تنها اندیشههای مارکسیستی بود که نسل نواندیش خسته از استبداد را به آیندهای روشن هدایت میکرد. در آن دوره بسیاری از نویسندگان ایرانی از جمله بزرگ علوی، نوشین، توکلی، پرویزی، آلاحمد و گلستان عضو حزب توده بودند و سایر شعرا و نویسندگان مثل نیما یوشیج و صادق هدایت از هواداران این حزب به شمار میرفتند.
نمونههایی از آثار محبوب ادبی با الهام از ادبیات چپ
ادبیات چپ ماهیت اعتراضی دارد و درونمایههای مقاومت، تهییج و افشاگری، ظلمستیزی و خرافهستیزی در آن برجسته است. به همین خاطر قشر بزرگی از مردم ایران که به فضای سیاسی، اقتصاد و فرهنگی حاکم بر کشور خود معترض بودند، ادبیات چپ را ابزاری برای رسیدن به مقصود خود قلمداد میکردند. در ادامه برخی آثار ادبی برجسته با درونمایه اعتراضی را نام میبریم.
جلال آلاحمد در داستان «سرگذشت کندوها» که تمثیلی از جامعه ایران است به انتقاد از ستمگری پرداخته و انقلاب را تنها راهحل موجود میداند. این نویسنده در داستان «دره خزانزده» نیز یک اعتراض مسلحانه را روایت میکند. احمد محمود در رمان «همسایهها» از مردم فقیری میگوید که برای تغییر شرایط فلاکتبار زندگی خود در مسیر مبارزه قرار میگیرند. محود دولتآبادی نیز در آثارش به بازتاب اعتراض طبقات فرودست علیه اقدامات حکومت مستبد میپردازد. در رمان «جای خالی سلوچ» مرگان نماد طبقه کارگر است و به اعتراض برمیخیزد. صمد بهرنگی در داستانهایی که برای کودکان و نوجوانان مینوشت موضوع خشم و اعتراض طبقاتی را مطرح میکرد. در داستان «بیست و چهار ساعت در خواب و بیداری» از این نویسنده قهرمان خردسال آرزو میکند مسلسل اسباببازی پشت ویترین به او تعلق داشت تا با آن حقش را بگیرد. هوشنگ ابتهاج نیز در شعری مانند «کاروان» مجلس بزم و طرب را برهم میزند تا فریاد اعتراضش به فقر و استبداد را به گوش جامعه برساند.
منبع: مقاله بررسی عوامل ظهور و گسترش ادبیات چپ مارکسیستی در ایران، دوفصلنامه علمی ادبیات پارسی معاصر