موسیقی در ایران را میتوان همسن و سال با تاریخ این سرزمین دانست. حکمایی همچون فارابی، ابن سینا، قطبالدین شیرازی و هنرمندانی مانند عبدالقادر مراغهای در آثارشان به موسیقی پرداختهاند. در دوران قبل از اسلام و همدوره با ساسانیان و مشخصاً پادشاهی خسرو پرویز، موسیقی جایگاه ویژهای در دربار داشت. از مشهورترین هنرمندان این عصر باربد بود. موسیقی ایرانی اگرچه تا حدود قرن نهم قمری در جریان بود اما از آن زمان تا دوران قاجار به خاموشی گروید. به علت شرایط به خصوص مذهبی به بار آمده از حاکمیت مسلمانان و تاثیر فقها در امور، موسیقی در ایران بسیار خود را نشان داد. موسیقی در آن دوره به صورت زیرزمینی یا به طور عیان فقط مختص دربار و اهل تصوف بود. موسیقی درباری بیشتر موسیقی مطربی بود. اما ماجرا برای اهل تصوف تفاوت داشت و گرایش آنها به موسیقی از آن جهت بود که تسامح و تساهل در مکتب فکریشان جاری بود و آنها نیز با توجه به روش ذوقی خود مشتاق به کارگیری موسیقی در مناسکشان بودند. آن دسته از اهل هنر که با وجود مانع مذهب نمیتوانستند به کار خود بپردازند، جذب صوفیه میشدند. این سبک از موسیقی بعدها به موسیقی سنتی ایران مشهور شد.
🔥 ممکن است این مطلب نیز برای شما جالب باشد: 👈آیا ترانه فارسی افول کرده است
موسیقی درباری با پایان سلطنت ناصرالدین شاه رو به افول گذاشت که از جمله دلایل آن وقوع انقلاب مشروطه در ایران بود. در همین زمان انجمن سیاسی اخوت که بنیانگذاری آن را به پیروان صفی علیشاه صوفی معروف نسبت میدهند، علنی شد. این واقعه دسترسی آسانتر توده مردم به موسیقی را در پی داشت. از آن رو که تصوف خیلی به اراده و جنبیدن انسان توجه ندارد و توجه آنها به موسیقی برای خلسه بیشتر بود بنابراین عمدتا موسیقی حاصله از این نحله فکری نیز آنچنان در برابر ویرانی و قتل عام، متعهد و مسئول نیست. موسیقی سنتی ایران که میل و ظرفیتی به لحاظ سیاسی ندارد به سبب این رویکرد و البته پیوندش با شعر سنتی فارسی، عمدتاً به مسائل انتزاعی پرداخته و از پردازش به مباحث انضمامی جامعه سر باز میزند. صورت اشعار کلاسیک فارسی اگر هم روزگاری مضامین سیاسی-اجتماعی داشت با گذر ایام به موضوعاتی رمانتیک یا حکمی بدل شد.
فرهنگ سیاسی متبلور از ادبیات کهن فارسی بیشتر جنبه محافظهکارانه دارد و به تبع آن موسیقی سنتی ایران هم اگر سیاسی میشود حاوی اعتراضات رادیکال نیست. الحان اعتراضی که ندرتاً از موسیقی سنتی ایران به گوش میرسد مطابق با صدای سازهای این سبک از موسیقی، خشنآهنگ نیست. خشونت در آوای خواننده نیز حس نمیشود و گلایهها معمولاً با نجابت بیان میشود. از معدود آثار انتقادی موسیقی سنتی ایران، تصنیف مشهور «مرغ سحر» است که با شعر محمدتقی بهار و آهنگسازی حسن نیداوود بارها توسط خوانندگان مختلف خوانده شده است. ملوک ضرابی، جلال تاج اصفهانی، محمدرضا شجریان، نادر گلچین، هنگامه اخوان، پوران، هوشمند عقیلی و فرهاد مهراد از جمله کسانی هستند که تصنیف مرغ سحر را خواندهاند. «مرغ سحر» تصنیفی آرمانگرایانه و آزادیخواهانه است که اگرچه فرهنگ سیاسی انقلاب مشروطه را تداعی میکند اما به جهت استمرار خفقان، زبان حال افراد زمانهای بعد از خود نیز شده است. موسیقی سنتی ایران علاوه بر بازتولید روح تقدیرگرایی، توکل و انقیاد به تقویت نوستالژی، ملیگرایی، اندکی به نصیحت رندانه جامعه و حکام به جای نقد واقعی میپردازد.
موسیقی سنتی و موسیقی مطربی
در مقابل موسیقی سنتی که هنری جدی است موسیقی به اصطلاح مطربی نیز مطرح است. موسیقی مطربی در حقیقت مخدری است برای پوشاندن ظلمی که بر انسان میرود. بنمایه موسیقی مطربی، سرگرمی صِرف و القای شادی کاذب است که اگر هم به غم میپردازد تهی از احساسات و عواطف عمیق و بنیادین است. موسیقی مطربی، بیگانه با صبر و حوصله موجود در موسیقی سنتی است. برای توده مردم موسیقی مطربی سهلالوصولتر و البته آسانفهمتر است. موسیقی مطربی از آنجا که با رقص در پیوند است از سوی مذهب تحریم میشود و البته ترویج آن به نوعی میتواند زمینهساز ظهور سکولاریسم در هنر شود. موسیقی مطربی ابداً به تحولات سیاسی-اجتماعی اهمیت نمیدهد و منطبق با تعبیر تئودور آدورنو فیلسوف بزرگ مکتب فرانکفورت بر «بسط سیاستهای بورژوازی» تحت عنوان «صنعت فرهنگ» پیشروی میکند.
موسیقی پاپ در ایران
در پی مدرنسازی دوران پهلوی، سبکهای پاپ و راک نیز وارد موسیقی ایرانی شدند. توسعه ابزار ضبط و پخش موسیقی و همچنین غربی شدن بخشی از جامعه در گسترش این نوع سبکها موثر بود. موسیقی پاپ یا راک مانند موسیقی سنتی، هنری جدیاند و بر خلاف موسیقی مطربی، عمیق و پرمایهاند. در موسیقی پاپ هم گاه اشعار مبتذل و بیمایه استفاده میشود که طبیعتا منظور از موسیقی اعتراضی آن نوع موسیقی نیست. این سبکها به جهت مقبولیت در میان افرادی با افکار مدرن و همچنین جدیت و عمقشان، ظرفیت پردازش مسائل سیاسی-اجتماعی را دارند. این پرداخت زمانی که رنگ و بوی اعتراض بگیرد فریادی محکم و خشمآلود خواهد بود. موسیقی اعتراضی در حقیقت روایتگر پلیدیها و پلشتیها است. این نوع موسیقی، سیاهی را میبیند و با بیخیالی بیگانه است. موسیقی اعتراضی درصدد انکار است و سرشار از شک و بیاعتمادی. اگر هم سر ذوق میآید آن را برای تغییر میخواهد. این موسیقی علاوه بر خصلت انتقادی در پی روشنگری و بازنمایی فکر مدرنیستی است. از ترانهسرایان نامی این جریان ایرج جنتی عطایی، شهیار قنبری، اردلان سرفراز، مسعود امینی و فرهنگ قاسمی هستند. از آهنگسازان مشهورشان نیز بابک بیات، اسفندیار منفردزاده و واروژان را میتوان نام برد و از نامدارترین خوانندگان موسیقی اعتراضی نوین ایران فرهاد مهراد و فریدون فروغی هستند.
بابک بیات و ایرج جنتی عطایی
اگر موسیقی سنتی سالها فقط «مرغ سحر» را تکرار کرد یا موسیقی مطربی، یأس پساکودتایی سرش نشد اما موسیقی اعتراضی نوین به تحولات سیاسی-اجتماعی روز توجه ویژه دارد. به عنوان مثال برای واقعه سیاهکل، قطعه «جنگل» با ترانه ایرج جنتی عطایی، آهنگسازی و تنظیم بابک بیات و صدای داریوش اقبالی ساخته شد. «روح جنگل سیاه با دست شاخههاش داره، روحم رو از من میگیره/ تا یه لحظه میمونم، جغدها تو گوش هم میگن، پلنگ زخمی میمیـره / راه رفتن دیگه نیست، حجله پوسیدن من جنگل پیره». علاوه بر آن ترانه «جمعه» سروده شهیار قنبری با آهنگسازی و تنظیم اسفندیار منفردزاده و صدای فرهاد مهراد نیز ابتدا حکایتگر این واقعه تاریخی و سپس راوی رویداد هفده شهریور بود. نسخه متاخر این آهنگ با شبیهسازی گلولهباران آغاز میشود. «توی قاب خیس این پنجرهها، عکسی از جمعه غمگین میبینم/ چه سیاهه به تنش رخت عزا، تو چشاش اَبرای سنگین میبینم». خوانندگانی چون ابراهیم حامدی (ابی) با تاثیر از فضای اجتماعی به سمت موسیقی اعتراضی تمایل پیدا کردند؛ «هزار پرنده مثل تو عاشق، گذشتن از شب به نیت روز» ترانهای چریکی بود. «وقتی رسید آهو هنوز نفس داشت» نیز ترانهای در حال و هوای مبارزات چریکی بود.
مثلث ایرج جنتی عطایی، بابک بیات و داریوش اقبالی ترانههای سیاسی دیگری چون «بنبست» و «خونه» را نیز ساختند. خونه را محمد اوشال تنظیم کرد. از دیگر همکاریهای جنتیعطایی و داریوش ترانه «وطن» با آهنگسازی خوزه فیلیسیانو و تنظیم واروژان است. شکاف عمیق طبقات اجتماع، برای مثال ترانه «بوی گندم» و «پرنده مهاجر» را به بار آورد. بوی گندم را شهیار قنبری سرود، واروژان ساخت و داریوش خواند. این همان ترانهای بود که داریوش را روانه زندان کرد. «بوی گندم مال من هرچی که دارم مال تو / یه وجب خاک مال من هرچی میکارم مال تو». «پرنده مهاجر» را هم جنتیعطایی سروده بود، بابک بیات ساخت و عارف خواند. «دنیای تو بینهایت، همه جاش مهمونیِ نور/ دنیای من یه کف دست، روی سقف سرد یک گور». داریوش پس از تحمل حبس، دو ترانه «طلایهدار» و «رسول رستاخیز» را ظاهراً جهت دلجویی از محمدرضا شاه پهلوی خواند که البته باز هم در باطن آنچه جنتی عطایی و بابک بیات به عنوان سازنده در سر داشتند را بیان میکرد.
فریدون خواننده موسیقی اعتراضی در ایران
چهره مطرح دیگر فریدون فروغی بود که فرهاد مهراد او را ویکتور خارای ایران لقب داد. او ترانههایی چون «طلوع خونین» با شعر فرهنگ قاسمی، آهنگ ویکتور یانگ و تنظیم خودش خواند. «خوش باوران زحمتکشان در خوابند/ شب به دستان بتپرستان بیدار/ ای جانبازان رزمندگان اکنون کجایید/ انسانی مرد انسانی رفت آزادی کو/ یکی آمد با پتک سیاه پرواز را کشت/ ای طلوع خونین از شب تو بگریز». فروغی همچنین «سال قحطی» را با شعر مسعود امینی، آهنگ خودش و تنظیم منوچهر چشمآذر و «یاران» را با شعر جنتیعطایی، آهنگ خودش و این بار تنظیم محمد شمس عرضه کرد. «گلدونا گل ندادن، درختا بار ندادن/ گوسفند و گاو و میشها، ماست و پنیر ندادن/ گندمهای بیابون، یه لقمه نون ندادن/ چشمههای تو دالون، یه چیکه آب ندادن». همچنین فریدون فروغی در کنایه به شخص شاه و برنامههای او ترانه «شیاد» با شعر فرهنگ قاسمی، آهنگ و تنظیم خودش و «قریه» را نیز با شعر فرهنگ قاسمی، آهنگ و تنظیم محمد شمس اجرا کرد. فریدون فروغی اولین خواننده مشهورترین ترانه اعتراضی به نام «یار دبستانی» است که آن را منصور تهرانی سرود، آهنگسازی کرد و محمد شمس تنظیم کرد.
در واکنش به رویدادهای سیاسی روز آن دوران، ماجرای اعدام خسرو گلسرخی نیز ترانههایی مثل «شقایق» با شعر اردلان سرفراز، آهنگ فرید زلاند، تنظیم آندرانیک و صدای داریوش به ارمغان آورد. «دلم مثل دلت خونه شقایق /چشام دریای بارونه شقایق/ مثل مردن میمونه دل بریدن/ ولی دل بستن آسونه شقایق».
فرهاد مهراد از پیشگامان موسیقی اعتراضی در ایران
فرهاد مهراد علاوه بر ترانه معروف «جمعه»، «گنجشکک اشیمشی» را بر اساس مثلی قدیمی و با آهنگ و تنظیم اسفندیار منفردزاده خواند که البته «حاکمباشی» ترانه را به «حکیمباشی» تغییر دادند! فرهاد «شبانه ۱ و ۲» را با اشعار احمد شاملو اجرا کرد که آهنگسازی و تنظیم آنها را نیز منفردزاده بر عهده داشت. معروفترین ترانه این آلبوم این قطعه است: «کوچهها باریکن، دکونا بستهاس/ خونهها تاریکن، طاقا شکستهاس/ از صدا افتاده تار و کمونچه/ مرده میبرن کوچه به کوچه». منفردزاده میگوید پچپچ ابتدای «شبانه ۱» که بیشتر با حرف «س» جلب توجه میکند کنایه به ساواک دارد. منفردزاده بعداً ترانه «بهاران خجسته باد» را با شعر عبدالله بهزادی که کرامتالله دانشیان از اعضای چریکهای فدایی خلق خلاصه کرده بود برای پیروزی انقلاب ساخت. کرامت دانشیان و خسرو گلسرخی ۲۹ بهمن ۱۳۵۲ در تهران اعدام شدند.
از موثرترین آثار انقلابی آن دوره، آلبوم «شرارههای آفتاب» بود که با اشعار سعید سلطانپور، آهنگهای مهرداد بر آن و ظاهراً صدای شخصی به نام داوود اردلان معروف به «داوود شرارهها» اجرا شد. این آلبوم توسط کنفدراسیون دانشجویان ایرانی هوادار سازمان چریکهای فدایی خلق ایران و در آستانه انقلاب ضبط شده بود. آنها ترانه دیگری نیز خواندند؛ برای مثال در قطعه «پرنیان شفق» این آلبوم به طور مستقیم به نام «بیژن جزنی» و «قیام سیاهکل» اشاره شده است: «بگو به میهن که خون بیژن ستاره گشت و از آن، چهسان شراره دمید/ به سرخی هر ستاره اکنون نشسته در تن شب، نشان صبح سپید». ترانههایی مثل «آفتابکاران جنگل» و «رود» از این آلبوم تا به امروز در تحرکات و تجمعات اعتراضی خوانده میشوند. «سر اومد زمستون، شکفته بهارون، گل سرخ خورشید باز اومد و شب شد گریزون/ کوهها لالهزارن، لالهها بیدارن، تو کوهها دارن گل گل گل آفتابو میکارن».
داریوش اقبالی و ادامه مسیر موسیقی اعتراضی
با وقوع انقلاب ۱۳۵۷، عدهای در وطن ماندند و دیگرانی مهاجرت کردند. فرهاد مهراد و فریدون فروغی در سکوت و غریبانه از دنیا رفتند و چهرههایی همچون داریوش پس از مهاجرت موسیقی اعتراضی را ادامه دادند اما طبیعتا به دلیل گسست و فاصله از جامعه ایران، ترانههای دوران مهاجرت به قدرت ترانههای اعتراضی پیشین نبود. جنتیعطایی، بابک بیات و داریوش پس از انقلاب نیز ترانههای اعتراضی خود را ادامه دادند و «با شما آیندگانم» و «همغصه» پس از انقلاب منتشر شد. داریوش اقبالی در این زمان ترانههای اعتراضی متعددی دارد از جمله «گل زیره» با شعر اردلان سرفراز، آهنگ فرید زلاند و تنظیم آندرانیک. «لالا لالا گل زیره، بابا دستاش به زنجیره/ میگه هرگز نگو دیره، که هر روز روز تقدیره/ لالا لالا گل گندم چی اومد بر سر مردم/ …». همچنین «به بچههامون چی بگیم» دوباره با شعر اردلان سرفراز و آهنگ و تنظیم عبدی یمینی منتشر شد. «به بچههای تو و من وقتی یه روز بزرگ شدن/ فردا که میخوان بدونن کجا به دنیا اومدن/ بگو جوابمون چیه؟ حرف حسابمون چیه؟/ تکلیف اون خونهای که شده خرابمون چیه؟». همچنین قطعه «دوباره میسازمت وطن» با شعر سیمین بهبهانی، آهنگ داریوش و تنظیم اریک آرکانت به بازار عرضه شد. « دوباره میسازمت وطن، اگرچه با خشت جان خویش/ ستون به سقف تو میزنم، اگر چه با استخوان خویش». داریوش در پی جنگ ایران و عراق، ترانه «بمان مادر» را با شعر نادر نادرپور، آهنگسازی بابک افشار و تنظیم احمد پژمان خواند. عارف نیز این آهنگ را خوانده است. «تلنگر میزند بر شیشهها سرپنجه باران/ نسیم سرد میخندد به غوغای خیابانها/ دهان کوچه پر خون میشود از مشت خمپاره/ فشار درد میدوزد لبانش را به دندانها».
از میان دیگر خوانندگان، ابراهیم حامدی ملقب به ابی هم بعد از انقلاب آثار اعتراضی چون «گل سرخ» را با شعر جنتی عطایی، آهنگ و تنظیم آندرانیک خواند. «شکفته چون گل سرخ بر سینههای یاران/ عشقی به نام مَردم قلبی به شکل ایران». همچنین آثاری مثل «کوه یخ» با ترانه بیژن سمندر، آهنگ سیاوش قمیشی و تنظیم منوچهر چشمآذر توسط ابی منتشر شد. «تو سرزمین یخها پُر از سکوت غمناک، همیشه باد قطبی همیشه برف و کولاک/ رو سردی لبِ من ملاله غم نشسته، طوفان وحشی شب کوه یخ و شکسته». بیژن سمندر ترانهسرا و شاعر شیرازی بود که معمولا ترانههای فولکلور با لهجه شیرازی میسرود اما چند ترانه سیاسی سرود و بقیه کارهایش عاشقانه بودند و چندان به موضوعات اجتماعی-سیاسی ارتباطی نداشت.
شهیار قنبری و محمدعلی بهمنی خالقان ترانههای اعتراضی
ابی همچنین ترانه «خورشید خانم» را در نقد محدودیتها و منع موسیقی با شعر شهیار قنبری، آهنگ و تنظیم از فرید زلاند منتشر کرد. چهرههایی همچون داریوش و ابی فعالیت اعتراضیشان را در خوانندگی تا به امروز ادامه دادهاند. البته ترانهسرایان، آهنگسازان و خوانندگان معترض به همینها محدود نمیشوند. فرامرز اصلانی که گیتارنوازان ترانه «اگه یه روز بری سفر» او را از بر هستند ترانهای با نام «سرود کارگر» با شعر محمدعلی بهمنی، آهنگ و تنظیم صادق نوجوکی دارد. ترانهسرایانی همچون بهمنی که روزگاری ترانه «خرچنگهای مردابی» را سروده بود، آهسته آهسته تِم سیاسی آثارش را تغییر داد و به سمت ترانههای خنثی یا عاشقانه رفت. خوانندهای چون هایده ترانه «روزای روشن» را با شعر اردلان سرفراز، آهنگ فرید زلاند و تنظیم آندرانیک خواند. در مجموع اکثر هنرمندانی که مجبور به مهاجرت شدند به فعالیت سیاسی در هنرشان پرداختهاند. اما بعضی هنرمندان که پیش از انقلاب بر قدرت نبودند نیز در نوع اعتراضی موسیقی حاضر بودند و این به معنای معترض بودن آن دسته از هنرمندان نبود. برای مثال هنرمندی مثل گوگوش که سلطنتطلب بود هم ترانه سراسر سیاسی «جمعه» را خوانده بود. البته ظاهراً از آن جهت که احتمال داشت آن ترانه با صدای فرهاد نفروشد.
در دهه ۴۰ و مخصوصا دهه ۵۰، اوج دوران مبارزات سیاسی در ایران بود و در این دوران آنقدر فضای جامعه ایران تحت تاثیر شرایط سیاسی بود که حتی معمولیترین خوانندگان آن دوره هم دستکم یکی دو اثر اجتماعی سیاسی منتشر کردهاند که عمدتا تحت تاثیر نگرشهای چپگرایانه و انتقادی بود. اگرچه موسیقی اعتراضی در ایران همچنان ادامه دارد اما امروزه بیش از آنکه موضوع اعتراض در میان باشد موضوع فروش آلبوم اهمیت دارد و تهیهکنندگان موسیقی ترجیح میدهند به جای اعتراض، روایتهای عاشقانه در ترانهها بگنجانند تا هم به فروش بیشتری دست یابند و هم دردسر ماجرا را به جان نخرند. خوانندگان موسیقی اعتراضی این دوره هم عمدتا با لباسهای برند چند ده میلیونی چندان نمیتوانند درکی از شرایط جامعه داشته باشند تا بتوانند آن را به اثر هنری تبدیل کنند.
اعتراض در موسیقی را نمیتوان به تمثیل و استعاره صِرف تقلیل داد. خاصیت مهم موسیقی اعتراضی ایران، صراحت و استحکام در بیان آن است. در سالهای اخیر و با پیدایش سبک ذاتاً اعتراضی رپ در ایران، هنرمندان این سبک نیز به صف خوانندگان معترض پیوستند اما همچنان در استحکام کلام و قدرت آهنگسازی، فاصله زیادی با نسل پیش از خود دارند که دلیل آن بیشتر به خاطر تاثیر منطق بازار بر موسیقی است؛ تاثیری که باعث شده سازندگان یک اثر نه بر مبنای ارتباطی که با جامعه میگیرند بلکه بر اساس پولی که به دست میآورند موسیقی خود را خلق کنند.
منبع: رویداد ۲۴