بادبان – رضا نظر شاهسونی
عنوان: خداحافظی پراسترس با استانبول
موضوع: عکاسی خیابانی
تاریخ: سپتامبر ۲۰۲۲
مکان: استانبول – ترکیه
دوربین: Canon Av-1
هدف: اولین تجربه عکاسی آنالوگ از استانبول
روایت عکسها:
۱. چند ماه قبل از مهاجرت، دوربین آنالوگ پدرم را از انباری درآوردم و تصمیم گرفتم عکاسی آنالوگ را هم امتحان کنم. بعد از گرفتن گرد و خاکش، متوجه شدم باتریهای دوربین داخل محفظهش سولفاته شده و هیچ رقمی درنمیآید. به چاپخانه آریا در تهران رفتم تا مشکل را برطرف کنم، یک فیلم برایش بگیرم و یک سری از عکسهایی که قرار است با خودم بیاورم را چاپ کنم.
۲. زمان گذشت تا رسید به روزهای خداحافظی با دوستان و نزدیکانم و من تا آن موقع یادم نبود باید قبل از رفتن ۲۴ عدد عکس با ایشان بگیرم. اولین عکس را از استاد عکاسیام گرفتم و دومین عکس را از دوستم. در بین عکسهای اسکن شده، این دو عکس وجود ندارند؛ در عوض یک عکس دابلاکسپوز نامفهوم دیده میشود که احتمالاً ترکیب این دو عکس است. حدس میزنم ضامن را درست نکشیدهام. تازه از عکس سوم خروجیها درست از آب درآمدهاند.
۳. در خداحافظیها آنچنان فرصت نشد تمام ۲۴ عکس را بگیرم؛ پس بر آن شدم دوربین را با خودم به ترکیه ببرم و در چند روزی که قبل از مهاجرت آنجا هستم کارش را یکسره کنم.
۴. عکسها روایتگر پنج روز پراسترس ترکیه قبل از مهاجرت است؛ وقتی ۱۲ ساعت قبل از پرواز به علت اعتصاب کارمندان، لوفتانزا پروازهایش را کنسل کرد و هیچ یک از دو شرکت هواپیمایی که قرار بود این راه دور و دراز را با آنها طی کنم مسئولیت کنسلی را برعهده نمیگرفت. پس از پیگیری، لوفتانزای بیملاحظه، پرواز جایگزینی داد که در آمریکا توقف داشت و این امکانپذیر نبود. دوباره پیگیری و این بار قضیه با ورود شرکت هواپیمایی دوم حل و فصل شد. در آن ۱۲ ساعت تعلیق که نه راه پس داشتم و نه راه پیش، فشار و استرس زیادی به همهمان وارد شد اما بعد فهمیدم این سادهترین نوع از استرسهاییست که قرار است در راه پیش رو تجربه کنم؛ به زبان سادهتر، این پیشآمد نوعی گرم کردن پیش از مسابقه بود که خب تمرین سختی بود. این قبیل اتفاقات معمولا بازگو نمیشود و این باور اشتباه به وجود میآید که تا پایت از خاک وطن خارج میشود، همهچیز گل و بلبل میشود ولی زرشک!
ای ترسِ تنهاییِ من
اینجا چراغی روشنه….