⏰ زمان شنیدن: ۱۲ دقیقه
استاد صدیقی خطابه پرتوان و کوتاه خود را چنین ایراد میکند۱:
«جناب آقای رئیس دانشگاه
چند تن از استادان ارجمند که در این بزمگاه روحانی حاضرند و روزی در این دانشگاه دانشجو بوده و مرا شناختهاند گواه عدلاند که من در هر وضع و حال همواره به دانشجویی مفتخِر و مباهی بودهام و بدین امتیاز ناز بر فلک و حُکم بر ستاره میکردهام. زیرا پدر روشندل و آموزگاران جانپرور و فرهنگ بَرومَند قدیم و قویم ملّی و استادان مسیحاوش ایرانی و غیرایرانی که انفاس قدسی و دم گرمشان افسون اِحیای من بود، [مرا به روزگار کودکی و جوانی]۲ به مِفاد قول سروشآساى «العلم یعلوا ولایعلى» آشنا ساخته و به من آموخته بودند که علم و اخلاق دو خمیرمایهٔ عزت۳ و سرافرازیاند و آنکه این دو را دارد به حقیقت همه چیز دارد.
در خور تعظیم دانش دان و اخلاق نکو
قدرت آن دارد که دارد این دو را با خویشتن.
ارج فکر خویش اگر خواهی نمودن آشکار
ارج مینِه این دو گوهر را چه در سِّر چه عَلَن.
رئیس محترم و استادان گرامی دانشکده علوم اجتماعی و تعاون میدانند که چون خواستند درباره من پیشنهاد استادی ممتاز کنند، من به جدّ امتناع میکردم و خود را در خور این پایگاه بلند که سدرهالمنتهی دانشش توان گفت، نمیدانستم. اکنون هم که اعضا شورای آن دانشکده و شورای دانشکده ادبیات، علوم انسانی و شورای دانشگاه با آرا مَکرُمتآمیز خود این افتخار عظیم را به دانشجوی خُردمایهای چون من بخشیدهاند، آن را از باب آثار لطف آن سروران بلندقدر میدانم نه از باب استحقاق:
چراغ مرده کجا شمع آفتاب کجا! [حافظ].
قولو الحق ولو على انفسکم. [پیامبر اسلام]
گر ز تو انصاف آید در وجود
به که عمری در رکوع و در سجود [عطار]
بزرگوارانی که در این ادبگاه کَرم تشریف دارند، خوبست بدانند هنگامی [که]۴ جناب آقای رئیس دانشگاه به من اعلام فرمودند که در این مجلس شکوهمند حاضر شوم، با ملاحظه آنچه گذشت۵، برای من در اجابت دستور تأملی حاصل شد و تنها یادآوری آن پیرایه علم و ادب، مرا به تکلیف و فریضه اخلاقی متوجه نمود. پس از آنکه شورای محترم دانشگاه با نظر استحسان، مرا مشمول عنایت خویش قرار داد با تذکر فحوای این پند که: «خویشتنشناسان را از ما درود دهید»۶ (پندی که بنابر معروف زینتبخش تاج خسرو انوشیروان بود و نظیر آن را در سخن دانشافزای سقراط بزرگ مییابیم)، مکرر فکر سببجوی را متوجه این امر کردهام که چه چیز موجب حصول این افتخار شده است!؟ پس از اِمعان نظر به این نتیجه رسیدهام، تصمیم اعضا شوراهای محترم در آغاز چهلمین سال تأسیس دانشگاه، با بضاعت مزجاه من در علم، با علم و عنایت به سی و پنج سال کار دانشگاهی من و دانشدوستی به نیت قربت، نه قصد شهرت، سوداگری و تواضع راستین نسبت به دانشوران و احترام عمیق به مفاخر و مآثر ایران و تکریم عظمت و ارزش مقام انسانی در جهان هستی و اعتقاد استوار به روش و خاصه به روح علمی و برکناری از تعصب که پیوسته آن را استعفا از تعقل شمردهام و گرامیداشتن شخصیت دانشجویان که فروغدیده استادان و امیدمایۀ آینده ایراناند، بوده است. ظاهراً انصاف یا لااقل گرایش به بیشتر آنچه گفته شد کوچکترین نشان انتساب به علم و دانش باشد و برای طالب علم اگر از گرانجانی و تیرهبختی، این مایه هم از شرایط و لوازم دانشجویی حاصل نباید، نزول او در حرم کبریای علم نه تنها امری دشوار مینماید، بلکه چنین سلوکی در طریق کسب معرفت بیثمر و به منزلهٔ حلقهٔ اقبال ناممکن جنباندن است.
سنت نیکوی قدردانی از مشتغلان و دلباختگان دانش که نقد عمر را در طلب آن صرف کردهاند در همان حال که بازنمای تصدیق صحت راه و رسم آنان است مایه تشویق و ترغیب دانشجویان نوکار نیز هست و بیشک اعضاء جلیل شورای دانشگاه مصلحت اخیر را نیز در مدنظر داشتهاند.
درسهای علوم اجتماعی که در اوایل تأسیس دانشگاه تهران در سراسر کشور، به چند ساعت در هفته محدود بود با اقبال روزافزون دانشجویان، گسترش در خور ملاحظهای یافته است. به نحوی که مواد درسهای مذکور تنها در دانشکده علوم اجتماعی و تعاون دانشگاه تهران در دوره روزانه و شبانه لیسانس و در دوره فوق لیسانس در هفته در حدود صد و پنجاه ساعت تدریس میشود و عده استادانی که به تدریس مواد آن علوم مشغولاند به پنجاه میرسد و جنبه عملی و تحقیقی و رایزنی آن علوم نیز در مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی به صورت سودمند و بدیع با کوشش مُستمر به سوی کمال رَهسِپَر است.
باش تا صبح دولت بدمد
کاین هنوز از نتایج سحر است. [انوری]
العُلى محظورهٌ الّا على
من بَنى فوقَ بِناءِ السلف. [سعدالدین ورواینی]
افلاطون در مدینه فاضله خویش تمثیلوار همر [Homer] را مورد تجلیل و تمجید قرار داده، تاج افتخار بر سر او مینهد و بعد چون شعر و شاعری در مدینهٔ او محل و پایگاهی ندارد، آن پیر هنرپرورده را از شهرستان [شایگان]۷ خود به بیرون میفرستد. جای مسرت است که در مدینه علم شما جناب آقای رئیس دانشگاه، شعر و ادب و دیگر مظاهر خلاقیت فکر و ذوق، با ملاحظه ضرورت عمل، همه جایگاهی دارند و پیرانی را نیز که هنوز در هوای کعبه مقصود روز میگذارند و آتش عشقشان که با خاموشی چراغ عمر فرو مینشیند، همچنان فروزان است به کار وا میدارند.
همه آنچه گفته شد این دانشجوی پیر را برمیانگیزد که از صمیم قلب سپاسدار و حقگزار جنابعالی و استادان و دانشجویانی باشد که باعث، موجب و وسیلهٔ بخشش چُنین افتخاری شدهاند. افتخاری که البته مایۀ سربلندی است، اما نه دستاویز در هم پیچیدن بساط دانشاندوزی و کوتاهی در کاستن جهل.
بنده پیرِ مَغانم که ز جهلم بِرهانَد
پیر ما هر چه کند عین عنایت باشد. [حافظ]
همواره مزید کامیابی استادان گرانقدر شریف را در گسترش علم و مکارم اخلاق آرزو دارم».
پانوشت:
۱ مقدمه این سخنرانی برگرفته از مجله بخارا، شماره ۱۲۷، مهر و آبان ۱۳۹۷ است. این مقدمه نگاشته فرزند بَرومند ایشان دکتر حسین صدیقی است و متن سخنرانی نیز توسط فرزند ایشان در اختیار مجله بخارا قرار گرفته است. پیشتر یعنی پنجاه سال پیش عین همین متن در نشریه مطالعات جامعهشناختی درج یافته است. این نشریه چندماه پس از نکوداشت دکتر صَدیقی، متن سخنرانی ایشان را منتشر کرد. نشریه مطالعات جامعهشناختی، دوره قدیم، تابستان ۱۳۵۳، شماره چهار، ص ۳.
۲ این جمله در حین سخنرانی توسط دکتر صَدیقی بیان نشده است.
۳ در متن سخنرانی قدرت وجود دارد ولی دکتر صدیقی درحین سخنرانی از واژه عزت استفاده میکنند.
۴ «که» در حین سخنرانی نیامده، اما در متن آمده است.
۵ اشاره به پنج دوره زندان دکتر صَدیقی توسط حکومت پهلوی از ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ تا شهریور ۱۳۴۲.
۶ اشاره به نقل قولی از امیرالمؤمنین که ابوالفتح آمدی در کتاب «غرر الحکم و و درر الکلام» آورده است.
۷ «شایگان» در متن سخنرانی آمده است اما دکتر صَدیقی در حین سخنرانی از واژه شایگان بهره نمیگیرد.
نکات ویرایشگر:
۱ – این سخنرانی بنا بر شواهد از تلویزیون آن زمان پخش شد. نسخه نوار این سخنرانی، گویا هنگامه پخش از تلویزیون، توسط دستگاه ضبط برداشته شده که نسخه منتشر شده احتمالاً برآمده از این ضبط است.
۲ – کوشش شده که متن حاضر با دیگر منابعی که متن سخنرانی در آنجا درج یافته از جمله نشریه مطالعات جامعهشناختی دوره قدیم، مجله بخارا، همه هستیام نثار ایران (یادنامه دکتر غلامحسین صَدیقی)، از همه مهمتر با نوار سخنرانی تطبیق داده شود. در پارهای جملات تنها در متن سخنرانی آمده که ذکر شده، یا جایی که تنها در نوار آمده که در قلاب ذکر و در پاورقی توضیح داده شده است. بهکاربری برخی کلمات ممکن است طی زمان تغییر داشته باشد اما کوشش کردهایم که تلفظ دقیق سخنران را بیان کنیم.
۳ – در این اهتمام افرادی به اینجانب یاری رساندند. جناب مسعود قاسمی که به عنوان دانشجوی جامعهشناس از ابتدای دهه ۱۳۹۰ با چندی از دوستان پیگری زیادی برای ۱۲ آذر، بنیاد روز علوماجتماعی بهمناسبت زادروز دکتر غلامحسین صَدیقی انجام داده است. یکی از خدمات وی یافتن اسناد ارزنده، از جمله همین نوار است. وحید صالحی با مهر و اشتیاق فراوان صدای بیکیفیت نوار را در حد مقبولی پالایش کرد. جناب امیر شریفی لطف کردند و متنهای مربوط به سخنرانی دکتر صَدیقی را از منابع گوناگون تایپ کردند. علیرضا مهیجی مهر ورزیده و فایل را در قالب یوتیوب و اینستاگرام طراحی کردند. با سپاس از جملگی دوستان.
۴ – برای فهم چرایی اعطای استاد ممتازی به دکتر غلامحسین صَدیقی این نکته حائز اهمیت است که رئیس دانشگاه طهران در آن برهه «هوشنگ نهاوندی» بوده که این رویداد را به اطلاع شخص پادشاه میرساند. پادشاه بدگمان بود که مبادا سخنی نافی مصالح شاهنشاهی گفته شود و حتی یادی از دکتر مصدق کند! هوشنگ نهاوندی در گفتوگو با شاهرخ مسکوب به نمایندگی از تاریخ شفاهی ایران دانشگاه هاروارد، تا حدی به این نکته اشاره میکند:
«وقتی هم که دکتر صَدیقی استاد ممتاز دانشگاه شد و قرار بود که برنامه استادی ممتاز بهطور مستقیم و زنده به اصطلاح از تلویزیون پخش بشود سازمان امنیت با این مطلب مخالفت کرد، چون ناطق اصلی آن جلسه دکتر صَدیقی بود. با این مطلب مخالفت کرده بود و بنده بهعرض [شاه رساندم]».
س- بله.
ج- با این مطلب مخالفت کرده بود و بنده بهعرض اعلیحضرت رساندم اعلیحضرت گفتند که «شما تضمین میکنید که دکتر صدیقی حرفی نزند؟» بنده البته هیچ تضمینی نمیتوانستم بکنم و اصلاً جرأت هم نداشتم بروم به دکتر صدیقی بگویم حرفی بزند یا نزند. نمیدانم شما پیرمرد را میشناسید یا نمیشناسید بهقدر کافی.
س- نه خیر نمیشناسم.
ج- ولی بههرحال میدانستم که اینقدر آدم عاقلی هست
س- که نکند.
ج- که چیزی نگوید که برای بنده بهخصوص [؟] لااقل اسباب زحمت بشود. برای اینکه فقط من به ایشان گفتم که «قرار است که فرمایشات حضرت استاد مستقیم از تلویزیون پخش بشود.» میدانستم که اینقدر این آدم مسئول است و با وجدان که حرف نامربوط نخواهد زد که نگفتم. همهاش در وصف ایران صحبت کرد و درباره دفاع از فرهنگ و استقلال دانشگاه که هیچ کسی با آن مخالفتی نداشت».
[تاریخ شفاهی همان، نوار شماره ۱۲- ۲۷ مارس ۱۹۸۶]
*تصحیحات و توضیحات: فرید اسدی دهدزی