گفت‌وگو

آقای والی‌زاده دود سیگارت عذابم می‌دهد

بازنشر مصاحبه خواندنی سردبیر بادبان با منوچهر والی‌زاده به بهانه مرگ این دوبلور سرشناس

بادباننیما نوربخش 

عکس‌ها: بهنام یاوری

مقدمه سردبیر: منوچهر والی‌زاده هم از میان ما رفت. هم او که یکی از آخرین ستون‌های خانه دوبله ایران در نیم قرن گذشته بود و کمتر ایرانی بود که او را نشناسد و با صداپیشگی‌اش خاطره‌ای شیرین نداشته باشد. از لوک خوش‌شانس و و گارفیلد و مایکل اسکافیلد در سریال فرار از زندان تا بازیگران معروفی همچون تام هنکس، جان تراولتا، تام کروز، کیانو ریوز، هریسون فورد، نیکلاس کیج، جیسون استاتهام، جیم کری، ویل اسمیت، ادی مورفی و حتی شاهرخ خان با صدای او در حافظه ایرانی‌ها جان گرفتند. حوالی نیمه خرداد ۱۳۹۵ بود که به بهانه نزدیکی تولدش (۴ تیرماه) از او دعوت کردم به دفتر رسانه‌ای ما که مقر روزنامه «شروع» و مجله «دنیای زنان» و چند رسانه دیگر بود بیاید تا هم شمع ورود به ۷۷ سالگی‌اش را فوت کند و هم مصاحبه‌ای داشته باشیم به یادگار برای مخاطبان‌مان. با فراغ بال پذیرفت و یک دست سیگار و یک دست فرمان خودرو به خیابان ستارخان تهران آمد و یک راست پیچید توی پارکینگ. پیاده که شد با همان لبخند همیشگی‌اش به دفتر ما آمد و نشست پا به پای ما چای خورد و سیگار کشید و گپ زد. مصاحبه که به وسط‌ها رسید، گفتم: «آقا همه میگن صدای شما ۵۰ سال از سنتون جوونتره! ایراد نداره تیتر بزنم گفت‌وگو با جوانترین پیرمرد دوبله دنیا؟» بلند خندید و گفت: «مردم لطف دارن. تو هم مختاری هرچی میخوای بزنی؛ فقط قبل چاپ یه چک با ما بکن که یه وقت از نون خوردن نیفتیم! والله دشمن زیاد داریم…» آخرهای وقت که یک ساعتی سیگارم خاموش بود و او ده دوازده نخ پشت هم دود کرده بود دل را به دریا زدم و گفتم: «منوچهر خان توی این سن و سال و اینهمه سیگار اونم توی یکی دو ساعت، شما رو از پا میندازه‌ها…» لبخند کشداری زد و جواب داد: «اتفاقا برعکس؛ این لعنتی اگر دستم نباشه اذیت میشم…» بعد هم رو به همکار عکاسم کرد و گفت: «خوشتیپ، با سیگار ازم عکس ننداز، چاپ بشه حاشیه درست میشه…» از آن روزها، هشت سال گذشت تا اینکه دیروز خبر آمد دودها کار خودشان را کردند؛ ریه منوچهرخان جواب کرد و تمام. یادم آمد آن روز به عشقش بخش‌هایی از مصاحبه را که می دانستم برایش دردسرساز می‌شود حذف کردم و اصطلاحا شیره جان مطلب را گرفتم. از نگاه ژورنالیستی، راضی به این کار نبودم اما از نگاه مرام و معرفتی راضی شدم و بعضی حرف‌هایش را لاک قرمز گرفتم. به هر حال او منوچهر والی زاده بود؛ صدای آشنای صدها شخصیت جذاب کارتونی و سریالی که یک ملت با اشک‌ها و لبخندهایشان خاطره داشت. ناگفته نماند این مصاحبه با عکاسی تماشایی بهنام یاوری بر جلد روزنامه «شروع» (شماره ۲۲۹- ۲۶ خرداد ۱۳۹۵) و مجله «دنیای زنان» نقش بست و خاطره‌ای شد ماندگار از دیدار با جوان‌ترین پیرمرد دوبله دنیا. روحش شاد و نامش آباد.

بازنشر مصاحبه خواندنی سردبیر بادبان با منوچهر والی‌زاده به بهانه مرگ این دوبلور سرشناس

شما علیرغم صدای جوانی که دارید اما هم سن و سال رادیو هستید! یکبار هم گفتید همزاد رادیو‌ هستید! درست می‌گویم؟

درست می‌گویید. تا همین چندین سال پیش هر سال جشن رادیو می‌گرفتند که الان سال‌هاست بودجه ندارند و از این کارها نمی‌کنند. من هم هر سال بخاطر اینکه هم سن و سال رادیو هستم دعوت می‌شدم و می‌گفتم همزاد رادیو هستم. البته تولد رادیو، اردیبهشت‌ماه ۱۳۱۹ است و من تیرماه همان سال بدنیا آمدم. فکر کنم سیزده، چهارده ساله بودم که برای اولین بار گویندگی را در گیشه سینما اخبار با اعلام برنامه‌های سینما تجربه کردم.

شاید خیلی‌‌ها ندانند که قبل از انقلاب، بازیگر بودید و حدود ۱۷ یا ۱۸ فیلم بازی کردید. چرا بعد از انقلاب در سینما کم کار شدید؟

چون بعد از انقلاب نزدیک به دو سه سال طول کشید تا دوباره دوبله کار کنیم. البته من از اواخر سال ۵۸ تا ۶۶ در تئاترهای لاله‌زار کار می‌کردم و مرکز اصلی مان تئاتر پارس بود. با مرتضی عقیلی و بهمن مفید و خیلی‌های دیگر. همه هنرپیشه‌ها آمده بودند در لاله‌زار کار می‌کردند و دیگر فیلمی ‌تهیه نمی‌شد و دوبله‌ای هم نبود. البته این را هم بگویم که سال ۵۵ که فیلم «تلخ و شیرین» را بازی کردم مرتضی عقیلی، ما را دعوت کرد به تئاتر پارس در لاله‌زار. نزدیک دو سال و نیم با ایشان آنجا کار کردیم. من هم به نوعی برگشته بودم به محل خودم چون در لاله‌زار به دنیا آمدم و بچه‌ لاله‌زارم. سال ۶۲ بود که کلا همه تئاترها را جمع کردند و فقط تئاتر پارس ماند که آن هم بروبچه‌های قدیم لاله‌زار آنجا کار می‌کردند. همان سال‌ها کم کم دوبله راه افتاد و ما از آن فضا بیرون آمدیم و یک سریال بازی کردم به نام «خانه‌ بخت» به کارگردانی فریدون فرهودی که ۱۳-۱۲ قسمت بود. بعد هم دوباره به تئاتر برگشتم و در تئاتر گلریز با مرحوم منوچهر نوذری طی چهار سال مرتب نمایش می‌گذاشتیم.

با این اوصاف ورود دوباره شما به دوبله باعث شد بعد از انقلاب از سینما و بازیگری دور شوید؟

نه دلیلش این نبود. بعد از انقلاب، یکی دو تا پیشنهاد خوب برای بازیگری داشتم ولی وزارت ارشاد اجازه بازی به ما نداد. آقای ضرغامی‌ که آمد گفت کسانی که فعالیت سیاسی نکردند می‌توانند فیلم‌ بازی کنند. از آنجا کارم دوباره شروع شد و یک فیلم سینمایی بازی کردم که اسمش را نیاورم بهتر است. چون فیلم آنچنان خوبی نبود. دو تا تله فیلم هم بازی کردم که یکی‌اش به کارگردانی آقای توکلی بود و هنوز هم هر سال از تلویزیون پخش می‌شود.

پرتره منوچهر والی‌زاده - عکس بهنام یاوری
پرتره منوچهر والی‌زاده – عکس بهنام یاوری

اصلا چه اتفاقی جرقه حضور شما در دوبله را زد؟ 

من کارمند شرکت تلفن ملی ایران بودم و آن موقع هنوز اسمش شرکت مخابرات نشده بود. پدرم که شرکت تلفنی بود بعد از بازنشستگی‌اش من را به جای خودش برد سر کار. سه سال آنجا بودم و بعدازظهرها در خانه جوانان، تئاتر آماتور کار می‌کردم. بعدش هم در تئاتر و سینما کار کردم. سال ۱۳۴۰ اولین فیلمی ‌که بازی کردم به نام «خداداد» بود که با ویدا قهرمانی و تاجی احمدی همبازی بودم. کلا علاقه‌ای به کار در شرکت تلفن نداشتم. یک روز آقای علی کسمایی که خدا رحمتش کند صدای من را که شنید پرسید دوست داری دوبله کار می‌کنی؟ قلبم ریخت. گفتم چرا کار نمی‌کنم. رفتم پیش استاد کسمایی ماندم و در سومین فیلمی ‌که برایش نقش گفتم دوبله نقش اول را به من سپرد.

پس زنده یاد کسمایی نقش اصلی را ‌در مسیر زندگی حرفه‌ای شما داشت.

بله. یادم هست روز اول که رفتم آنجا دو خط بهم داد و گفت نقشت همین است. صبح ساعت ۹ رفتم به اتاق اجرا اما تا ساعت یک بعدازظهر هنوز نتوانسته بودم ضبط کنم. بعد برگشتم و گفتم من نمی‌توانم. گفت نه تو می‌توانی و باید بمانی. یعنی آن روز از ۹ صبح تا ۱ بعدازظهر منتظر من فسقلی ماند تا آن دو خط را بگویم. از صدای من خوشش آمده بود. آن دیالوگ را که گفتم نگاهم کرد و گفت از فردا ساعت ۹ صبح اینجا باش. من از آن روز تا هنوز در این کار هستم. مهم‌ترین ویژگی زنده‌یاد کسمایی این بود که علاوه بر اینکه جوانان را به سمت کار دوبلاژ ‌ترغیب می‌کرد، به آنها فرصت می‌داد.

و فکر می‌کنم کارتون لوک خوش‌شانس، یکی از آثاری بود که صدای شما را برای نسل جوان، جاودان کرد.

موافقم. لوک خوش‌شانس اصلا اتفاقی پیش آمد. کم پیش می‌آید که کاراکتر کارتونی کار کرده باشم. آقای خسرو خسروشاهی که از مدیر دوبلاژهای بسیار خوب هستند یک روز در استودیو یک دیالوگی به من دادند. منم فکر کردم دیالوگ قسمت‌هایی از یک فیلم است. بعدش پرسیدم خسرو پس این فیلم کو؟ گفت همین است؛ تو باید در این انیمشین جای لوک خوش شانس حرف بزنی. وقتی ۲۶ قسمت سری اول را دوبله کردیم و پخش شد دیدیم که چقدر این نقش اصطلاحا گرفته و مردم دوستش دارند.

منوچهر والی‌زاده و نیما نوربخش - روزنامه شروع
منوچهر والی‌زاده و نیما نوربخش – روزنامه شروع

با این اوصاف فکر می‌کنید لوک خوش‌شانس، خوش‌شانس‌تر بود یا شما؟

فکر می‌کنم لوک، خوش‌شانس‌تر و معروف‌تر از من بود. اما من هم خوش شانس بودم که به جای او صحبت کردم. یادم هست که به آقای خسروشاهی گفته بودم تو که کارتون دوبله نمی‌کردی! گفت این سریالی است که آن طرف ساخته شده و خیلی شهرت دارد و به خاطر شهرتش دوبله می‌کنیم. من هم فکر نمی‌کردم آنقدر معروف می‌شود و بیننده پیدا می‌کند.

پس انتخاب شما برای این نقش به نوعی هنر مدیر دوبلاژ هم بود. شاید مردم نمی‌دانند یکی از وظایف مدیر دوبلاژ تعیین درست نقش برای دوبلورهاست.

بله دقیقا، یکی از کارهای سخت مدیر دوبلاژی چیدمان درست هنرپیشه‌هاست که مستلزم داشتن تجربه و آگاهی کافی است. یادم است زنده یاد استاد علی کسمایی برای انتخاب نقش‌های اول تا سوم گاهی صدای ده نفر را امتحان می‌کرد تا ببیند کدام صدا به آن کاراکتر نزدیک‌تر است. بعد تازه می‌گفت بنشینید چندبار فیلم را ببینید و بعدش دوبله را شروع کنید. مثل الان نبود که یکروزه فیلم را دوبله کنند.

من همیشه شیفته دوبله شما روی نقش رابرت دنیرو در فیلم «پدرخوانده ۲» هستم. برای من که ۱۰۰ بار این فیلم را دیدم همیشه این سوال وجود دارد که چطور به لحن و درکی از کاراکتر می‌رسید که صدایتان اینقدر شیوا روی شخصیت سرد، تودار، خشن اما مهربان کورلئونه می‌نشیند؟

ببینید من جای دنیرو در فیلم‌هایی که سنش بالاتر رفته هم حرف زدم.همین عید امسال یک فیلم از دنیرو دوبله کردیم به نام «آزمون» که پخش هم شد و مورد استقبال قرار گرفت. البته سن آدم‌ها زیاد می‌شود ولی صداها عموما تغییری نمی‌کنند. نهایتا هم اگر صدایی به کاراکتری نخورد دوبلور را عوض می‌کنند و صدایی می‌گذارند که به کاراکتر نزدیک باشد. اینها شگردهای مدیر دوبلاژ است. ضمن اینکه من خودم هم آن نقش و فیلم را خیلی دوست داشتم و اجرایش را با عشق و جدیت خاصی انجام دادم. آن سال‌ها ما زمان بیشتری برای دوبله یک فیلم داشتیم و طبعا می‌توانستیم با حس بازیگر فیلم پیش برویم و به فراخور نقش آن حس را به مخاطب منتقل کنیم.

اما شما جای بازیگران معروفی مثل تام کروز،ادی مورفی،جیسون استاتهام، تام هنکس و حتی ویل اسمیت حرف زدید که هرکدام بازی و اکت و کاراکتر متفاوتی دارند.

خب من ۵۵ سال است که مستمر کار می‌کنم و این موفقیتی است که من با همراهی همکارانم به دست آوردم. من در کارم انضباط دارم و نقش را تا جایی که می‌توانم خوب انجام می‌دهم. من تمام این نقش‌ها را که اشاره کردید با همین صدایی که دارم با شما حرف می‌زنم اجرا ‌کردم.منتها حس حرف‌زدن‌ها فرق دارد وگرنه جنس صدا تفاوتی ندارد. ضمن اینکه یک دوبلور باید شناخت زیادی از سینما و حس همان بازیگری که به جایش حرف می‌زند داشته باشد. حتما شما هم به این مساله برخورده‌اید که دوبله فلان بازیگر فیلم به دلتان ننشسته. دلیلش این است که دوبلور نتوانسته حس آن بازیگر را به درستی به مخاطب انتقال دهد.

منوچهر والی‌زاده و نیما نوربخش در هنگام مصاحبه
منوچهر والی‌زاده و نیما نوربخش در هنگام مصاحبه

دوست دارید بیشتر دوبله کدام هنرپیشه با شما باشد؟

من اصولا بازی و شخصیت تام هنکس را خیلی دوست دارم. اخیراً هم یک فیلمی ‌با بازی او دوبله کردیم به نام «جاسوسان» یا چیزی شبیه آن. البته در میان آثارش فیلم «دالان سبز» را بیشتر از کارهای دیگرش می‌پسندم.

تا حالا پیش آمده که کسی بخواهد برای موفقیت در دوبله صدای شما را تقلید کند؟

ببینید خیلی از دوستان هستند که با تقلید وارد دوبله شدند. آنها ادای صداهای خاص را می‌توانند در بیاورند مثل صدای آقای خسروشاهی. اما صدای آقای پرویز بهرام صدای خاصی است که نهایتا در حد یک جمله می‌توانند تقلید کنند و نه بیشتر. یکی از کارهای سخت مدیر دوبلاژ که ‌گفتم چیدمان دوبلور به جای هنرپیشه‌هاست که کار سختی است.  الان هم که کار کم شده و کارهای زیرزمینی زیاد شده.چند وقت پیش یک نفر موبایلش را به من نشان داد که یک انیمیشن یک دقیقه‌ای را در خانه نشسته بودند و دوبله کرده بودند. نگاه کردم دیدم اتفاقا چقدر قشنگ دوبله کرده است.

آیا در دوبله امنیت شغلی و مالی وجود دارد؟

متاسفانه اصلا چنین چیزی وجود ندارد. مگر در موسیقی امنیت شغلی وجود دارد؟ بزرگترین خواننده این مملکت هم امنیت شغلی ندارد. امنیت شغلی فقط کسانی دارند که کارمند یک جا هستند. شغل ما شغلی است که بازنشستگی ندارد. چون باید همیشه به روز باشی و تا زمانی که تعهد داری کار کنی تا درآمد داشته باشی. کسی که وجود دارد و هنر و لیاقتش را دارد خود به خود بالا می‌آید و کسی نمی‌تواند جلویش را بگیرد. کسی که در سن ۴۰ سالگی تازه می‌خواهد بیاید در این کار و نقش اول را هم بگیرد خب موفق نمی‌شود. چون کسی که نقش اول را می‌گوید ۵۰ سال برای این کار زحمت کشیده و یک شبه موفق نشده است. اصلا خود من با افکت این کار را شروع کردم. الان خیلی از این آموزشگاه‌ها به من برای تدریس و آموزش پیشنهاد می‌دهند اما من قبول نمی‌کنم.

برگردیم به صحبت قبلی مان. وقتی امنیت مالی و شغلی وجود ندارد این خیل مشتاقان دوبله چه باید بکنند؟ آیا نمی‌شود تمهیدات بهتری اندیشید؟

در کار هنری زمانی پول هست که روند فراگیری در آن درست باشد. من به شخصه زندگی‌ام از واحد دوبلاژ تلویزیون می‌گذرد. اما نه اینکه در سن ۴۰یا۵۰ سالگی بخواهید بروید دوبلور بشوید. این کار باید ریشه‌ای پیگیری شود. هر کاری را باید از جوانی شروع کرد. فراگیری‌ات باید خوب باشد. این حرفه یک حرفه جذابی است همه به آن توجه دارند. این کار جذاب است شما می‌روید در منزل می‌نشینید و یک فیلمی‌را نگاه می‌کنید که فلانی جای فلانی حرف زده بعد می‌گویید خوب این را من هم بلدم بگویم. یا مادری می‌گوید پسرم چه صدای خوبی داری پاشو برو دوبلور بشو. طرف هم بلند می‌شود می‌رود می‌بیند خبری نیست. درست است که کار جذابی است اما باید شرایط شغلی‌اش هم باشد. تلویزیون هم باید به اندازه فیلم داشته باشد. من که نمی‌توانم بروم برای تلویزیون تعیین تکلیف کنم بگویم ۱۰ تا فیلم بیاور می‌خواهیم کار کنیم .

من فکر می‌کنم مردم کمتر رغبتی به فیلم‌های صدا و سیما نشان می‌دهند و سریال‌ها ماهواره‌ای و دوبله‌‌هایشان بیشتر مورد توجه قرار گرفته. موافقید؟

این را در نظر بگیرید که سریال‌های ۲۰۰، ۳۰۰ قسمتی که این بچه‌ها آنجا دوبله می‌کنند باعث شده تا دوبلورهای جوان به نوعی دوره ببینند و تجربه کسب کنند. در این فضایی که شما می‌گویید آنقدر آنجا فیلم و سریال زیاد است و اینها آنقدر تمرین کردند تا یاد گرفتند .بچه‌‌هایی که در این جا هستند نه آن تعداد فیلم هست که دوبله کنند و نه کار به آن صورت هست. طرف فوق لیسانس دارد و آمده دوبله هم کار بکند و اصلا کارش این نیست. بیشتر استودیو‌هایی که برای شبکه نمایش خانگی دوبله می‌کردند ورشکست شدند .آن موقع‌ها اصلا وقت سر خاراندن نداشتیم و آنقدر که کار زیاد بود نمی‌رسیدیم به تلویزیون برویم. من سریال «فرار از زندان» را کار کردم که هشتاد قسمت بود و اولین سریال شبکه نمایش خانگی بود که مثل بمب هم صدا کرد. یا مثلا سریال «لاست» Lost را هم ما دوبله کردیم ولی فروش نرفت. همین آقای بهرام زند، سریال «۲۴» را دوبله کرد که یکی از سریال‌های معروف بود اما ضرر کرد. سریال لاست را مثلا آوردند به نام گمشدگان، آن هم نقش اولش را من‌گفتم. اما مردم آن را یا به زبان اصلی و یا با زیرنویس‌ دیده بودند ضمن اینکه ممیزی زیادی هم داشت و مردم استقبال نکردند.

در این چند سال گذشته می‌بینیم که صداوسیما فیلم‌های کره‌ای زیادی برای پخش خریده. دلیل خاصی دارد؟

خب دلیلش را نمی‌دانم اما یک ویژگی مهم داشتند و اینکه به پوشش و سانسور تصویری احتیاج ندارند. همه خانم‌ها هم پوشیده هستند. البته ناگفته نماند بعضی‌ از این سریال‌های شرقی خیلی موفق بودند مثل سریال اوشین. البته آن موقع سریال‌های زیادی هم نبود. مسئولان هم دیدند مردم سریال کره‌ای می‌بینند بیشتر وارد کردند. جالب اینکه کره‌ای‌ها وقتی حرف می‌زنند آدم نمی‌داند قرار است جمله را کی به پایان ببرند و این کار را برای دوبله دشوار می‌کند. یادم است برای سریال «جواهری در قصر» سفارت کره دعوت‌مان کرد. یک آقای مترجم هم ایستاده بود که من بهش گفتم آقا شما چرا اینطوری حرف می‌زنید؟ زبان شما سر دوبله ما را بیچاره کرده. گفت چطور؟ گفتم یک جا می‌گویید بینگی بینگی، ما ۳ خط باید جایش حرف بزنیم. خودش هم ترکیده بود از خنده.این اواخر هم که تلویزیون کسری بودجه دارد و اصلا فیلمی ‌وارد نکرده و کار زیادی نداریم.

اتفاق دیگری که افتاد این بود که شبکه‌‌هایی مثل «جم» برای جذب دوبلورهای ایرانی استخدام راحتی گذاشتند. یک عده هم که رفتند خارج از کشور تا دوبله را دنبال کنند.

درست می‌گویید. مثلا همین سریال «حریم سلطان» در تهران دوبله می‌شد. اتفاقا بچه‌های خوبی هم بودند اما بعد یکسری را گرفتند و به زندان انداختند و آنها مجبور شدند وسط کار دوبلورها را عوض کنند.اما یک آدمی ‌مثل من که زندگی‌اش از راه دوبله می‌گذرد این کار را نمی‌کند. ضمن اینکه به همین قیمت داخل کشور بهشان پول می‌دهند. شما اگر یادتان باشد فیلم‌های شبکه ماهواره‌ای فارسی وان دوبله که می‌شد نمی‌توانستی بنشینی نگاه کنی اما آنقدر تمرین کردند تا راه افتادند. اتفاقا همه شان هم جوان بودند.

یادم هست صدای شما را روی یک آگهی که از ماهواره پخش می‌شد شنیدم. دردسر و اتفاقی هم برایتان نیفتاد.

بله درست است. اتفاقا بعد از اینکه پخش شد من را خواستند تا جواب بدهم. اول مدیر واحد دوبلاژ من را خواست و گفت شما صدای‌تان از ماهواره پخش شده و این حرف‌ها. آقای عزت الله ضرغامی‌هم گفت که از شما انتظار نداشتیم و نباید صدای‌تان جای دیگری پخش بشود. من هم گفتم آقا من رفتم آگهی یک جارو برقی را در همین تهران گفتم، نمی‌دانستم قرار است از ماهواره پخش بشود. البته اینجور مواقع با ما که پیشکسوت این عرصه هستیم کاری ندارند فقط می‌گویند دیگر تلویزیون نیایید.

یعنی استخدام صداوسیما نیستید؟ نمی‌دانستم.

خیر، چه استخدامی! ما به صورت برنامه‌ای با رادیو و تلویزیون کار می‌کنیم. بیرون از آنجا هم به همین شکل کار می‌کنیم. اصلا هنرمند در عین هنرش، آدم ترسویی است. چون آنقدر شغلش و حرفه‌اش را دوست دارد که به این چیزها توجه نمی‌کند. من خودم وقتی برای کاری می‌روم نمی‌گویم برای این کار، فلان قدر می‌گیرم چون کارم را دوست دارم. این عشق است که ما را محکم نگه می‌دارد. ضمن اینکه مهمترین عاملی که دوران گذشته باعث رشد و پیشرفت ما می‌شد عشقی بود که نسبت به کار داشتیم و آن زمان کسی برای حقوق و پول‌، دوبله نمی‌کرد و وقتی وارد اتاق دوبله می‌شدیم و فقط به این فکر می‌کردیم که با تمام وجود کارمان را انجام بدهیم.

آیا امیدی به ظهور یک نسل طلایی مانند دهه ۴۰ و ۵۰ در عرصه دوبله ایران دارید؟

من نمی‌توانم امیدوارتان کنم. خودتان که بهتر می‌بینید چه وضعی داریم. من که مدیر یا متولی و مسئول این امر نیستم. من چه کاره‌ام و چه کاری می‌توانم بکنم. ولی یک مشکلی هست. جمعیت‌ کشور زیاد شده و نصف مردم عاشق دوبله هستند اما خب هر کاری یک ظرفیتی دارد. من آرزویم این است که نسلی که بعد از ما می‌آید با فکر و سواد درست و صدای خوب بیاید. آن موقع که ما به دوبله آمدیم جمعیت تهران دو میلیون نفر بود. جوانی اگر می‌آمد و می‌درخشید حتما حمایت می‌شد. ولی الان ما ۱۵، ۱۶ میلیون نفر در تهران جمعیت داریم که نصفشان عاشق دوبله‌اند. خب هر شغلی ظرفیتی دارد و جا برای همه نمی‌ماند.

می‌دانم به خاطر کارتان زمان کمی‌ را کنار خانواده‌تان هستید، برخورد همسرتان با شغل شما چطور است؟

خب حتما کار من را دوست دارد که آمده و همسر من شده. البته این را هم بگویم که ایشان قبل از اینکه ازدواج کنیم از صدای من خوشش می‌آمد. ضمن اینکه دیگر با چم و خم شغل من آشنا هستند و عادت کردند. حتی وقتی سر کار هستم اصلا تلفن نمی‌کند. مگر اینکه من تلفن بکنم و خبری بگیرم. همسرم ارزش و احترام بسیاری برای شغلم قایل است. شاید دلیل آن، احترام متقابل ما در زندگی مشترک است. همسرم همیشه همپای من در تمام لحظات زندگی بوده و هست اما یک اخلاقی که دارم اینست که در زمان دوبله با نقشی که می‌گویم زندگی می‌کنم و تمام مشکلات زندگی را فراموش می‌کنم. زن، بچه، بدهی و دیگر مشغله‌ها را رها می‌کنم چون مخاطبم را دوست دارم.

من شنیدم یک بار شما و آقای عرفانی در راهروهای واحد دوبلاژ سیگار می‌کشیدید که توبیخ‌ شدید و پولتان را ندادند. این صحت دارد؟

شما از کجا شنیدید؟

خب من خبرنگارم (با هم می‌خندیم).

راستش یک فیلم خیلی سختی را دوبله می‌کردیم که بن‌افلک و راسل کرو بازی می‌کردند. مدیر واحد چندبار آمد و دید که داریم سیگار می‌کشیم. پشت هم تذکر می‌داد که آقا سیگار نکشید اما تا برمی‌گشت می‌دید ما دوباره سیگار روشن کردیم. اصلا به ما پیله کرده بود. به خاطر همین سیگار کشیدن پول این فیلم را به ما نداد. فکر می‌کرد بخاطر پولمان اعتراض می‌کنیم اما ما از خیر حقوق آن کار هم گذشتیم.

به عنوان پیشکسوت دوبله چه توصیه‌ای به نسل جوان علاقمند به دوبله دارید؟

من می‌گویم باید درست بیائید و وارد این کار شوید. باید بیائید امتحان صدا بدهید وفن بیان را بلد باشید و با عشق و علاقه راه‌تان را ادامه بدهید. این کار مقاومت و حوصله می‌خواهد، صبر و شکیبائی می‌خواهد. با همه چیزش باید بسازید و به این امید نیایید که ماهی دو، سه میلیون تومان درآمد داشته باشید. من خودم هنوز اینقدر حقوق نمی‌گیرم. هرکسی که در حال حاضر وارد این کار بشود حتما به مشکل مالی برمی‌خورد مگر اینکه پشتوانه مالی داشته باشد. برخی دوبلورهای جوان را دیده‌ام که به من می‌گویند کی مثل شما می‌شویم؟ من هم می‌گویم شما نباید مثل من بشوید، باید بهتر از من بشوید. تا یادم نرفته این را هم بگویم که اگر مخاطب نباشد من هم نیستم.


🔥 ممکن است این مطلب نیز برای شما جالب باشد: 👈مصاحبه‌ای که پس از مرگ منتشر شد


نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا