بادبان: محمدعلی بهمنی، شاعر پیشکسوت در پی سکته مغزی در بیمارستان بستری شد. علیرضا بدیع شاعر و از شاگردان محمدعلی بهمنی با تایید این خبر به ایسنا گفت: من با همسر ایشان تماس گرفتم و متأسفانه به دلیل سکته مغزی در بیمارستان جردن بستری شده و امشب قرار است متخصص نورولوژی ایشان را معاینه کند و روند درمان ادامه باید. به گفته او، همسر محمدعلی بهمنی گفته است که این شاعر، قدرت تکلم خود را از دست داده است.
محمدعلی بهمنی که از شامگاه ۱۹ خرداد به دلیل سکته مغزی در بیمارستان فوق تخصصی تندیس بستری شده و قرار بود ساعت ۲۳ یکشنبه شب مورد معاینه متخصص نورولوژیست قرار بگیرد. به گزارش بادبان ، شب ۱۹ خرداد همسر محمدعلی بهمنی متوجه بدحالی بهمنی شد و این شاعر توسط خانواده ابتدا به بیمارستان پیامبر (ص) و سپس بیمارستان فوق تخصصی تندیس منتقل شد. اکنون به دلیل سکته مغزی این شاعر قدرت تکلم را از دست داده و وضعیت ثابتی ندارد.
محمدعلی بهمنی متولد سال ۱۳۲۱ در دزفول است و «باغ لال»، «در بیوزنی»، «گاهی دلم برای خودم تنگ میشود»، «این خانه واژههای نسوزی دارد»، «شاعر شنیدنی است»، «چتر برای چه، خیال که خیس نمیشود» و «من زندهام هنوز و غزل فکر میکنم» از دفترهای شعر او هستند. با زمزمه نمونه شعری از بهمنی برای وی آرزوی سلامتی و بهبود داریم.
در گوشهای از آسمان ابری شبیه سایه من بود
ابری که شاید مثلِ من آماده فریاد کردن بود
من رهسپارِ قله و او راهی درّه، تلاقیمان
پای اجاقی که هنوزش آتشی از پیش بر تن بود
خسته نباشی! پاسخ پژواکسان از سنگها آمد
این ابتدای آشناییمان در آن تاریک و روشن بود
بنشین! نشستم- گپ زدیم اما نه از حرفی که با ما بود
او نیز مثلِ من زبانش در بیانِ درد الکن بود
او منتظر تا من بگویم گفتنیهایِ مگویم را
من منتظر تا او بگوید- وقت اما وقتِ رفتن بود
گفتم که لب وا میکنم با خویشتن گفتم ولی بغضی
با دستهایی آشنا در من به کارِ قفل بستن بود
او خود به من خیره اجاقِ نیمهجان دیگر
گرمایش از تن رفته و خاکسترش در حالِ مُردن بود
گفتم: خداحافظ کسی پاسخ نداد و آسمان یکسر
پوشیده از ابری شبیه آرزوهای سِتروَن بود
تا قله شاید یک نفس باقی نبود اما غرورِ من
با چوبدستِ شرمگینی در مسیرِ بازگشتن بود
چون ریگی از قُله به قعرِ دره افتادم هزاران بار
اما من آن مورم که همواره به دنبال رسیدن بود