بادبان – نیما نوربخش – سرنوشت فریدون فروغی از آن عجایب روزگار است. هنرمندی که هم پیش از انقلاب ممنوعالفعالیت شد و هم پس از انقلاب. آخرش هم به آرزویش که دوباره خواندن روی صحنه بود نرسید و در رنج و تنهایی با زندگی وداع کرد.
به گزارش بادبان، در این میان اما جای یک پرده از زندگی او در فاصله سالهای ۱۳۵۲ تا ۱۳۵۶ همواره خالیست و شاید عامدانه مورد سانسور قرار میگیرد. سالهایی که به ناگهان فریدون ترانهخوان از آسمان موسیقی ایران محو و گویی خانهنشین میشود. درست پس از همکاریاش با مسعود امینی، ترانهسرا و اجرای ترانه «سال قحطی» و بازداشتش توسط ساواک و باقی ماجرا.
🔥 ممکن است این مطلب نیز برای شما جالب باشد: 👈فروغی، تنهایی، خودکشی
به گفته هومن اژدری یکی از نزدیکان و شاگردان فروغی، این خواننده بنام در زمان ممنوعالکاری پیش از انقلاب، جوشکاری و حصیربافی یاد میگیرد و با کارگری ساختمان ارتزاق میکند. پس از انقلاب زمانی هم که به زاهدان تبعید میشود، از طریق حصیربافی گذران عمر میکند.
در واقع فریدون در سالهای پیش از انقلاب بعد از اینکه «ممنوع الصدا» و خانهنشین شد، مدتی نجاری کرد و بعد با نام مستعار «عباس نراقی» کارگر یک ساختمان در اصفهان شد.
او زمانی گفته بود: «مدتها بود به این فکر میکردم که باید این منیت را در خودم بکشم. آن فریدون فروغی پر اسم و رسم را. باید خود واقعیام را محک میزدم. به ترمینال جنوب رفتم و بلیتی برای اصفهان گرفتم. هوا هنوز تاریک بود که به اصفهان رسیدم. در سالن ترمینال منتظر ماندم تا کمی سپیده زد و پرسانپرسان خود را به میدانی که کارگران برای یافتن کار در آنجا تجمع میکردند، رساندم. همه تیپ آدمی از همه جا آمده بود. با یکی، دو نفر آشنا شدم که از شانس من به آنها زودتر کار خورد و مرا هم با خودشان بردند. یکیشان آذری بود و دیگری اهل میمه. پرسیدند چه کاری بلدی؟ گفتم کارگری ساده. یک کار ساختمانی بود… سخت کار میکردم و شبها میوه و شیرینی میخریدم و با کارگرهایی که خانه نداشتند و شب را همانجا میماندند، میخوردیم و حرف میزدیم. دستهایم پینه بسته بود، ولی خوشحال بودم که دارم ساخته میشوم. سرم را تراشیده بودم که از قیافه و حس جاهطلبانهای که دشمن آدم است، رها شوم.»
🔥 ممکن است این مطلب نیز برای شما جالب باشد: 👈تنزل سلیقه موسیقی ایرانیها تقصیر کیست




