یادداشت

خطر هوش مصنوعی و آینده ادبیات

بادبانآرمان میرزانژاد* – این روزها هراس عمیقی در روان و قلم شاعران هر کجای جهان موج می‌زند که مبادا آثارشان زیر سایهٔ سنگین تولیدات انبوه هوش مصنوعی بپوسد یا نوآوری‌هایشان به دست کسانی بیفتد که با سوءاستفاده از این فناوری، ره صدساله را یکشبه می‌پیمایند و با وقاحت، متونی ماشینی را به نام خود ثبت می‌کنند.
این هراس تنها از جایگزینی خلاقیت انسان با ماشین نیست بلکه از ترویج بی‌اخلاقی‌هایی سرچشمه می‌گیرد که ممکن است اصالت ادبیات را به بازی بگیرند و فضای شعر و داستان را به بازاری آشفته تبدیل کنند.
در این میان، برخی با تکیه بر این استدلال که «هوش مصنوعی فاقد تجربه‌های زیسته و عواطف انسانی است» می‌کوشند مرزهای هنر اصیل را حفظ کنند. اما پرسش اینجاست: آیا خود شاعران همیشه در بازتاب این تجربه‌های زیسته و انگاره‌های عاطفی موفق بوده‌اند که حالا این امر عامل فخر شاعران بر دیگران تلقی شود؟ بسیاری از اشعار منتشر شده در دهه‌های اخیر، اگرچه بر بستر تجربه‌های شخصی شکل گرفته‌اند اما نتوانسته‌اند از سطح کلیشه‌ها فراتر روند بنابراین صرفِ وجود «تجربهٔ انسانی» متضمن خلق اثر ماندگار نیست بلکه نحوهٔ بازسازی هنرمندانهٔ آن است که معنا و مفهوم می‌آفریند.
از سوی دیگر، نباید نقش هوش مصنوعی را به‌عنوان همکاری توانمند نادیده گرفت. شاعری که از پیش ایده‌های ناب در ذهن دارد، می‌تواند از این فناوری برای غنی‌تر کردن زبان، کشف زوایای پنهان روایت یا حتی آزمودن فرم‌های نوین بهره ببرد. این تعامل نه‌تنها خلاقیت را محدود نمی‌کند بلکه مانند ابزاری‌ست که در دستان هنرمندِ آگاه به گسترش مرزهای بیان می‌انجامد. البته نگرانی از تشخیص‌ ناپذیری آثار ماشینی و انسانی همیشه وجود دارد اما آیا واقعاً نمی‌توان ردپای «انسانیت» را در اثری که از رنج، عشق، عدالت‌طلبی، آزادی‌خواهی یا امیدِ زیسته سرچشمه گرفته، تشخیص داد؟ حتی اگر هوش مصنوعی روزی به خودآگاهی برسد و تجربه‌هایی شبه انسانی را بازتاب دهد باز هم شعر انسان، روایتی منحصر به فرد از زیستِ دردمندانه، تنهایی و جست‌وجوی معنا در جهانی پرشکوه و هراس انگیز خواهد بود؛ روایتی که ریشه در خاک، خون و هزاران سال تکامل احساسی دارد.
با این حال، نباید در دام افراط افتاد: نه می‌توان هوش مصنوعی را به شوخی گرفت، نه باید چنان از آن هراسید که گویی اهریمنی گریزناپذیر است. این فناوری در حوزه‌هایی مانند آموزش و پژوهش، دریچه‌های نوینی باز کرده و دسترسی به دانش را دموکراتیک‌تر کرده است. اما همانطور که هر ابزار قدرتمندی می‌تواند هم خدمت کند هم خیانت، وابستگی مفرط به آن نیز خطرآفرین است؛ به ویژه وقتی پای جایگزینی مشاغل یا فرآورده‌های ادبی و هنری در میان باشد. اینجاست که هوش مصنوعی از یک ابزار به «رقیب» تبدیل می‌شود که نسل‌های آینده باید یاد بگیرند با آن همزیستی کنند، بی‌آنکه هویت خود را فراموش کنند.
آنچه ادبیات را زنده نگه می‌دارد ابزارهای خلق اثر نیست بلکه نفسِ جست‌وجوی انسان برای بیان منویات، افکار، ایده‌ها و تجربیات خود است. قرن‌هاست که ایده‌ها از بستر تاریخ، فلسفه و عواطف انسانی می‌جوشند و هوش مصنوعی تنها سرعت این جریان را افزایش داده است. شاعران امروز، اگر به جای هراسیدن از این تغییرات به عمق تجربه‌های خود وفادار بمانند و صداقت را پیشه کنند، نه تنها توسط ماشین‌ها فراموش نخواهند شد که شاید این فناوری بهانه‌ای شود برای بازگشت به همان پرسش‌های همیشگی: ما کیستیم؟ چرا می‌نویسیم؟ و چه چیزی را می‌خواهیم به جهان و ادبیات سرزمین خود  بدهیم؟

*شاعر و منتقد ادبی


🔥 ممکن است این مطلب نیز برای شما جالب باشد: 👈برنده رقابت میان نویسنده‌ها و ربات‌ها کدام خواهد بود


نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا