در فرهنگ باستانی یونان و روم، رویاها پیامهایی از جانب خدایان تلقی میشدند. چینیها به رویاها همچون دروازهای به دنیای مردگان مینگریستند و قبایل سرخپوست آمریکا شک نداشتند که رویاها از دنیایی میآیند که آنها ضمن خواب بودن بدنهایشان از آنجا دیدار میکنند. مصریان باستان، تفسیرگران خواب را با دیده احترام مینگریستند و باور داشتند که این افراد برکت یافته از نیروهای خاصی برخوردارند.
امروزه ما رویا را به عنوان انعکاسی از رخدادهای گذشته یا حالات احساسی که روی ذهن ما تأثیر عمده دارد میشناسیم. اما شگفتآور خواهد بود که بدانیم ممکن است رویاهای ما یک نگاه اجمالی به یک حیات دیگر باشد؛ حیاتی که ما آرزوی زندگی در آن را داریم. مردم اغلب یک رویای تکراری پیرامون مکانی که هرگز آن را ندیدهاند میبینند. شاید این رویاها یک نگاه گذرا به چیزی باشد که فرد در یک جهان موازی تجربه کرده است. ما در رابطه با رخدادهایی خواب میبینیم که در آینده رخ میدهند. این گونه رویاها میتوانند از یک دنیای دیگر بیایند جایی که ما ممکن است زندگی دیگری داشته باشیم.
کسی نمیداند شاید برخی از گرامیترین رویاهای ما پنجرهای به سوی یک جهان موازی باشد. البته این یک پندارگرایی محض است اما بدون پندارگرایی و کنجکاوی علمی ما هرگز قادر نخواهیم بود پیرامون اسرار جهان و واقعیات خود بیاموزیم.