مرگ، عادلی است عدالتگستر که تفاوتی بین آدمها قائل نبوده و نیست؛ خواه یک فرد عادی باشد و خواه بانوی هنرمندی چون «فریماه فرجامی». او مُرد، همانگونه که همه مردهاند و میمیرند اما افرادی مانند این بانو پیش از آنکه جسمشان از تاب بیفتد بیتاب شده بودند. روح زیبای او، مدتها پیش پر کشیده و جسم ضعیفش زندگی را تحمل میکرد تا دورهاش سرآید که آمد.
سرنوشتی که برای این بانوی زیبا و هنرمند رقم خورد بیش از مرگش آزاردهنده بود و هست. دل آدمی به درد میآید از این همه بیمعرفتی و بیوفایی. زمانی که در اوج بود تهیهکنندگان و کارگردانان مدام سراغش را گرفته و دوست داشتند در فیلمشان بازی کند اما به محض اینکه دچار مشکل خودخواسته یا ناخواسته شد یکباره از او فاصله گرفته و در تنهایی رهایش کردند.
همیشه گفته و میگویند سینما بیرحم است اما این حجم از بیرحمی در هیچ نقطه جهان دیده نشده و نمیشود. در این مملکت عده معدودی خود را سردمدار سینما دانسته، مدام در تمام شئونات دخالت کرده و برای همه میخواهند تعیین تکلیف کنند اما هرگز قدمی برای بهبود وضعیت سینمای ایران و سینماگران برنداشته و برنخواهند داشت. دوست دارند تمام پولی که در بخش دولتی و خصوصی سینما وجود دارد یکباره به جیب گشاد یا حساب نجومیشان واریز شود اما ریالی از ثروت هنگفت و بادآورده خود را خرج آن و اهالیاش نکنند که تاکنون نکردهاند.
آیا مشکل زندهیاد فرجامی آنقدر حاد بود که نتوان او را درمان کرد؟ آیا حقش نبود بخشی از ثروت ثروتمندان سینما خرج مداوای او شود؟ این بانوی هنرمند زمانی دچار مشکل شد که در اوج پختگی هنر بازیگری بود. شکی وجود ندارد که هنرمندنمایی او را آلوده و به آن حال و روز انداخته بود اما چه کسی دنبال مقصر رفت؟! اگر بخش دولتی سینما، خانه سینما، اتحادیه تهیهکنندگان، انجمن بازیگران و… با آلودگی در سینمای ایران مبارزه کرده و ریشه آن را میسوزاندند هرگز چنین سرنوشت شومی برای فریماه فرجامی و برخی دیگر که رفتند رقم نمیخورد. آیا سردمداران بیانیهنویس خانه سینما که گویا جز این، کار دیگری بلد نبوده و نیستند، آیا نمیتوانستند و نمیتوانند جلوی این آلودگی را بگیرند تا بیش از این گسترده نشود؟ با تکذیب کردن که نمیتوان حقیقت محض را کتمان کرد.
پیشنهاد میکنم پیکر بانو فریماه فرجامی در وسط حیاط خانه سینما دفن شود تا آینه عبرتی باشد برای تمام مدیران بخش دولتی و خصوصی سینما، همچنین خانه سینما و اهالی سینما. شاید این گونه همه به خود آیند تا چارهای برای این مشکل پیدا کنند. برای عده معدودی نیز که پز روشنفکری میدهند و آلودگی را لازمه کار سینما میدانند درس عبرتی باشد تا به خود بیایند. نمیدانم درگذشت این بانوی مصیبت کشیده را به چه کسی تسلیت بگویم.