بادبان– دکتر محسن رنانی در پاسخ به درخواست مرکز پژوهشهای مجلس برای اظهارنظر درباره برنامه هفتم توسعه کشور، یادداشتی را برای این نهاد ارسال کرد که نسخهای از آن به دست پایگاه خبری بادبان نیوز رسیده است. در ادامه متن کامل این یادداشت را عینا و بدون هیچگونه دخل و تصرف مطالعه کنید.
پیام دکتر محسن رنانی خطاب به مرکز پژوهشهای مجلس:
جناب بنیطبا و دوستان عزیز مرکز پژوهشهای مجلس
سلام بر شما
من به حکم دورهای حضور در آن مرکز، نوعی بستگی عاطفی و عِرق سازمانی به آن مرکز دارم؛ بنابراین واقعا دلم میخواهد کمک کنم. اما آنچه شما اکنون از من انتظار دارید کاری عبث است؛ هم برای شما و هم برای من. اولا پیشنویسی که تیم آقای قالیباف برای برنامه هفتم نوشته است را دیدهام. دوباره تمام خوبیهای عالم را در این پیشنویس خواستهاند؛ بدون توجه به امکانات بالفعل و نیز وضعیت بحرانی کشور. این یعنی شکست. دولت هم که دارد کار خودش را میکند و برنامهاش را مینویسد. نمیدانم مرکز پژوهشها در این وسط قرار است چه کند؟ آیا میخواهد سند دیگری بنویسد؟ که بیمعنی است؛ چون سند هر برنامه را باید مجری (دولت) بنویسد. قاعدتا شما باید روی سند ارایه شده به مجلس کار کنید؛ بنابراین الان فقط میتوانید نظرات افراد را به صورت کلی در مورد مسائل کشور جمع کنید تا در زمان بررسی برنامه از آن نظرات استفاده کنید و نه بیشتر.
اما نظرات من:
من نظراتم را در ۹ مقاله که درباره برنامهریزی در ایران قبلا برای شما ارسال کردهام، بیان کردهام. اما چون اصرار بود که پیشنهادهای مشخصی برای برنامه هفتم بدهم لازم دیدم توضیحات زیر را عرض کنم:
اصولا برنامه توسعه سندی است برای «ارتقای جامعه از یک وضعیت تعادلی سطح پایین به یک وضعیت تعالی سطح بالاتر». بنابراین برنامه فقط در شرایطی معنی میدهد که وضعیت عمومی اقتصادی، اجتماعی و سیاسی پایدار بوده و چشمانداز باثباتی در برابر کشور است و افق آینده، اطمینانبخش و امیدبخش است. وقتی هیچ چیز در کشور سرجایش نیست و بیثباتی در همه حوزهها موج میزند و چشمانداز باثباتی در برابر کشور نیست و حکومت هم هیچ قصد افقگشایی ندارد و وقتی تقریبا میتوان پیشبینی کرد که ما در ماههای آینده، هم با اعتراضات سیاسی و اجتماعی جدید روبهرو هستیم و هم با درهمریزیهای شدید اقتصادی، در چنین شرایطی برنامه توسعه نوشتن چه مفهومی دارد؟
الان اگر نهادی مثل مرکز پژوهشها میخواهد کاری برای کشور بکند باید سند خروج از بحران، سند تثبیت شرایط عمومی کشور، سند افقگشایی و سند تحول یا چیزی نظیر اینها را بنویسد. مگر میشود وقتی به احتمال خیلی زیاد تا عید دلار از سقف ۵۰ هزار تومان عبور میکند (اگر بیشتر نشود) و درآمدهای کشور تکلیفش روشن نیست و سایه جنگ اوکراین روز به روز به ما نزدیکتر میشود و پرونده برجام تقریبا بسته شده است و خروج سرمایه از کشور شتاب گرفته است و … آنگاه برای کشور برنامه توسعه تدوین شود که مثلا در سال آینده چند درصد تولیدات کشاورزی بالا برود یا چند درصد تولید خودرو افزایش یابد؟
لطفا سلام مرا به عزیزان بالادستی در مرکز برسانید و بگویید اگر میخواهید خدمتی به ایران بکنید، سندی منتشر کنید که در آن به نظام سیاسی اعلام کنید که تا تحقق برخی شرایط (آن شرایط را فهرست کنید) امکان برنامهریزی در ایران منتفی است و بگویید در چنین شرایطی، تدوین و تصویب برنامه یک «آیین صوری و تشریفاتی بوروکراتیک» است که هیچ اثرواقعی بر کشورندارد و برعکس بخش زیادی از انرژی و منابع کشور را در مسیرهای مختلف و احتمالا غیرضروری هدر میدهد.
اگر شما میتوانید اثری بگذارید، سندی بنویسید و توصیه کنید که دولت یک تنفس دو ساله به برنامه بدهد و برای این دو سال، حلوفصل چند بحران اصلی کشور را در اولویت اول خود قرار دهد و بقیه حوزهها را بگذارد به روال کنونی پیش برود. خلاصه الان فصل برنامهریزی نیست و اگر بهترین برنامهها و توصیهها و تبصرهها و سیاستها هم تصویب شود نه شرایط کشور اجازه میدهد، نه منابع مالی پایدار است، نه مجری (دولت) انسجام فکری و سازمانی کافی برای تحقق آنها را دارد.
ما اکنون به برنامههایی برای «عادیسازی»، «باثباتسازی»، «امیدآفرینی»، «اعتمادبخشی»، «انسجامبخشی»، «همشنوی»، «عقلانیسازی حکمرانی»، «افقگشایی» و … نیاز داریم. بدون اینها، برنامه توسعه معنی نمیدهد و قطعا شکست میخورد و شکست برنامههای قبلی هم به همین علت بوده است. در یک کلام: امروز سرمایه اجتماعی حکومت در پایینترین وضعیت چهل سال گذشته است و بدون سرمایه اجتماعی، برنامهها حتما شکست میخورد. چون برنامه باید«باورپذیر» باشد و وقتی سرمایه اجتماعی پایین است، عدم باورپذیریِ برنامهها، خودش عامل شکست برنامه میشود. حتی نیازی به تحریم و جهش دلار هم ندارد. پس تدوین پیشنویس یا حتی اصلاح سند برنامه را رها کنید و بروید سراغ تدوین «سند ترمیم».
بدون ترمیم، هرگونه بارگذاری جدید، به هر اسمی، بر روی این ساختار فقط فروپاشی آن را تسریع میکند. این مساله را به مقامات ما تفهیم کنید که حتی تذکر شفاهی برای حجاب هم یک بارگذاری جدید است، راهاندازی جهاد تبیین هم یک بارگذاری است، برگزاری یک همایش هم یک بارگذاری جدید است. حالا شما میخواهید سند برنامه را ببرید مجلس تا چند صد نماینده هم در رقابت با هم، هر کدام یک بارگذاری جدید روی این سیستم انجام بدهند؟ این یعنی به سخره گرفتن برنامهریزی توسعه.
این سیستم باید برای مدتی هر گونه بارگذاری جدید را متوقف کند و به یک سوال پاسخ دهد: آیا اصولا این سیستم فرایندهای تصمیم سازیاش، «عقلانی» است؟ (نه هوشمندانه چون هوش پاسخهای مکانیکی دارد. برای حل مسائل یک نظام اجتماعی زنده، به پاسخهای ارگانیکی نیاز داریم و پاسخهای ارگانیک نیاز به عقلانیت دارد نه هوش). سیستم باید اول از خودش تست عقلانیت بگیرد. عین تستهای روانشناختی که از افراد میگیرند. اگر درجه انسجام و مهارت لازم برای «تصمیمسازی عقلانی» در سیستم نباشد، هر تصمیمی بگیرد و هر برنامهای بریزد ولو بهترین برنامهها، چون در یک فرایند غیرعقلانی تصویب و اجرا خواهد شد، ماحصلش شکست و خسارت است. (دقت کنید این جا منظور از عقلانیت، «عقلانیت سازمانی» است که با عقلانیت فردی متفاوت است).
وقتی یک آدم تبش بالاست و هذیان میگوید، به او نمیگویند بیا بنشین تا برایت برنامه مطالعاتی برای کنکور بریزم. اول مشکل تب و هذیانش راحل میکنند. الان نظام بروکراسی به مرحله تولید انبوه هذیان وارد شده است. نگاه کنید یک نماینده خبرگان میگوید ما داریم «قانون جهان» را مینویسیم. نماینده مجلس میگوید باید حساب بانکی بیحجابها را مسدود کرد (این فرد نمیداند که این کار یعنی باز کردن یک جبهه جنگ جدید که در آن مخالفان و معترضان، دست بالا را خواهند داشت، چون به راحتی میتوانند پروژه تحریم نظام بانکی را کلید بزنند)؛ دیگری میگوید آقا چرا به جای اعدام معترضان، دستوپا قطع نمیکنید؟ آن وزیر هم به خارجیها میگوید ما هیچکس را در اعتراضات نکشتهایم و همه کشتههای اعتراضات توسط گروههای معاند ترور شدهاند. این نمیفهمد که این به معنی اعلام شکست حکومت است که گروههای مخالفت در وسط شهرهایش ۵۵۰ نفر را بکشند و حکومت ناتوان از جلوگیری از آن باشد؟
شما حالا در چنین فضایی میخواهید برنامه بنویسید. آقاجان برنامه بنویسید و بگویید چگونه دهان آدمهایی که در این سیستم تریبون دارند اما مسئولیت نمیپذیرند را ببندید. آنچه الان میبینیم این است که ارتباطات معنیدار نهادی که اطلاعات و هوش را در یک سازمان یا نظام به «عقلانیت» تبدیل میکند، در این نظام از بین رفته است. کافی است نگاه کنید تا ببینید در مورد حجاب چه افراد و دستگاههایی حرف زدهاند و ادعا و تکذیب و تهدید و برائت و … کردهاند و چقدر این حرفها مخالف و خنثیکنندهء هم یا مشوبکننده فضا بوده است. این یعنی این آدمها اگر خیلی هم باهوش هستند، از دل روابطشان عقلانیتی برای سیاستگذاری در حوزه حجاب بیرون نمیآید. حالا کل نظام سیاسی در همه حوزهها به همین مصیبت گرفتار است. بنابراین برنامه بنویسید برای «پایان هذیانگویی» نظام اداری و سیاستگذاری ایران.
ببخشید طولانی شد واندکی عصبی نوشتم. اما حضرت کینز فرموده است: مگر نه آنکه واژگان مظهر تهاجم عِلم علیه جهلاند؟ پس بگذار اندکی خشن باشند. ببخشید، بیش از این نه وقت، نه انرژی و نه انگیزهای برای گفتوگو درباره برنامه هفتم را ندارم. انشاءالله مرا معاف دارید. ضمنا ارسال عین این نوشته برای هر مقامی و حتی انتشار عمومی آن هم بلامانع است. برای شما آروزی موفقیت دارم.
سرشار باشید
محسن رنانی /۰۵ دی ماه ۱۴۰۱