بادبان– نعیم نوربخش– استخدام جاسوس برای خبرچینی از دشمن متخاصم، از زمان باستان تاکنون امری رایج بوده است. به خصوص در طول جنگهای جهانی اول، دوم و جنگ سرد، بلوک کشورهای غرب و شرق، باهوشترین و زیرکترین افراد را به عنوان جاسوس و مأمور مخفی استخدام میکردند. این افراد در اجرای مأموریتهای خود گاهی تا پای جان پیش میرفتند. در ادامه با ۱۰ نفر از جاسوسانی آشنا میشوید که بیشترین موفقیت را در امر نفوذ در کشورهای متخاصم داشتهاند.
🔥 ممکن است این مطلب نیز برای شما جالب باشد: 👈این پنج خانواده دنیا را روی انگشت میچرخانند
ملیتا نوروود (۱۹۱۲-۲۰۰۵)
این زن که در ظاهر منشی ساده و بیآزار مدیر یکی از مراکز تحقیقات هستهای بریتانیا بود، به مدت ۳۷ سال اسرار مرتبط با برنامههای تسلیحات اتمی بریتانیا را در اختیار سازمان جاسوسی اتحاد شوروی سابق میگذاشت. مأموریت او تا زمان دستگیری در سال ۱۹۹۹ میلادی بدون توقف ادامه داشت. پدر او اصالتا اهل لاتویا بود و مادرش نیز تمایلات کمونیستی داشت. خیانت او در سن ۸۷ سالگی لو رفت و او در حین خرید کردن دستگیر شد. نخستین واکنش او هنگام دستگیری این بود: «اوه عزیزم، خیال میکردم قِصِر در رفتم!».
فریتز ژوبرت داکین (۱۸۷۷-۱۹۵۶)
او بابت نبردهای استثماری بریتانیا در آفریقای جنوبی که به «نبرد بوئر» شهرت دارد، کینه امپراتوری بریتانیا را در دل داشت. به طور مشخص او از سیاست جنگیِ «لُرد کیچِنِر» که باقی گذاشتن زمین سوخته بود، دلخور بود. علاوه بر این مادر و خواهر او نیز در اردوگاه اسرا زندانی شده بودند. او در سال ۱۹۱۴ به استخدام سازمان جاسوسی آلمان درآمد و در پوشش یک پژوهشگر دانشگاهی، در چند کشتی بریتانیایی بمبگذاری کرد. او بعدها با مرگ جعلی موفق به فرار شد. او مدعی بود که غرق شدن کشتی لُرد کیچنر در سفر سال ۱۹۱۶ به روسیه که منجر به مرگ وی شد، کار خودش بوده است.
ویرجینیا هال (۱۹۰۶-۱۹۸۲)
او یک داوطلب آمریکایی بود که تحت پوشش خبرنگار روزنامه نیویورکپست در زمان دولت ویشی که دستنشانده آلمانی نازی در فرانسه بود، با گروههای مقاومت طی جنگ جهانی دوم همکاری میکرد. نام او در فهرست مهمترین افراد تحت تعقیبِ گشتاپوی آلمان قرار داشت. گشتاپو او را بانوی لنگان مینامید. دلیلش این بود که وی در سال ۱۹۳۲ ناخواسته به پای خودش شلیک کرده بود. این موجب شد که پزشکان پای او را قطع و یک عضو مصنوعی به جای آن بگذارند. او از این عضو برای جاسازی مدارک محرمانه استفاده میکرد.
کلائوز فاکس (۱۹۱۱-۱۹۸۸)
او یک دانشمند هستهای و اهل آلمان بود که در سال ۱۹۳۳ در بریتانیا مقیم شد. او با محرمانهترین برنامههای تسلیحات اتمی بریتانیا و ایالات متحده آمریکا همکاری داشت. در سال ۱۹۵۰ معلوم شد که او جاسوس شوروری بوده است. انگیزه او از همکاری با شوروی، آمیزهای از احساسات ضدنازی و باورهایی پیچیده درباره لزوم رسیدن به توازن قوا پس از جنگ بود. در گزارشها ذکر شده بود که او انسانی بسیار محترم و دانشدوست بوده است که حتی در زندان با کشیدن دیاگرامهای فنی، همبندهای خود را با موضوعات علمی آشنا میکرد.
بِل بُوید (۱۸۴۴-۱۹۰۰)
ماریا ایزابلا بِل بوید که متولد ایالت ویرجینیای آمریکا بود، در جنگ داخلی آمریکا و از سن ۱۷ سالگی به نفع کنفدراسیون و علیه ارتش اتحاد جاسوسی میکرد. او در خاطراتش گفته است که پس از توهین یک سرباز مست از ارتش اتحاد به خودش و مادرش، او به سرباز شلیک کرد و به همین دلیل زندانی شد. او با بهره بردن از دلربایی و وجاهت ظاهری خود، از نگهبانی که وظیفه مراقبت از او در زندان را داشت، اطلاعات محرمانه را استخراج میکرد.
فرانسیس والسینگهام (۱۵۳۲-۱۵۹۰)
سِر فرانسیس والسینگهام، جاسوس ارشد ملکه الیزابت اول به شمار میرود. او یک پروتستان متعصب و فارغالتحصیل دانشگاه کمبریج بود که برای سرکوب کاتولیکها دست به هر کاری میزد. او برای رسیدن به هدفش دست به هر کاری میزد از جمله ربودن نامهها، استخدام جاعلان حرفهای برای دست بردن در مهر و مومها و همچنین شکنجه و اعدام ملکه اسکاتلند و بسیاری از کشیشهای پیر فرقه کاتولیک. علاوه بر اینها او مأموریتهای متعددی را در اموری مانند جاسوسی از ارتش اسپانیا، گردآوری اطلاعات محرمانه از سرتاسر اروپا و حفاظت از جان ملکه الیزابت در برابر توطئههای خائنان با موفقیت به پایان رساند.
سیدنی رایلی (۱۸۷۳-۱۹۲۵)
او را ارباب جاسوسها نیز مینامند و این شهرت را مدیون نوشتههای همکارش، رابرت بروس لاکهارت درباره خاطراتش از عملیاتهای جاسوسی است. همچنین شخصیت پرآوازه داستانهای فلمینگ به نام جیمز باند، از او الهام گرفته شده است. او به زنبارگی و سوءاستفاده از بانوان در انجام مأموریتهایش شهرت دارد. شناختهشدهترین مأموریت او در سال ۱۹۱۸، تلاش برای سرنگونی دولت بولشویک ولادیمیر لنین پس از انقلاب روسیه است که قرار بود با حمایت حکومت بریتانیا و دخالت نیروهای لاتویایی که حفاظت کاخ کرملین را بر عهده داشتند، انجام بپذیرد. به همین علت حکومت شوروی او را به طور غیابی محاکمه و به اعدام محکوم کرد که البته این حکم در بازگشت رایلی به شوروی به منظور نجات جان برخی همقطارانش در سال ۱۹۲۵ اجرایی شد.
هارولد کیم فیلبی (۱۹۱۲-۱۹۸۸)
او در اوایل دهه ۱۹۳۰ میلادی در دانشگاه کمبریج به کمونیسم علاقمند شد. او در اداره جاسوسی بریتانیا به ریاست بخش ضداطلاعات علیه شوروی سابق نیز گمارده شد. او که به نفع روسها در بریتانیا جاسوسی میکرد، چنان سریع مدارج ترقی را در حکومت این کشور پیمود که حتی استالین رهبر شوروی درباره صداقت او به تردید افتاد. او موفق شد در سال ۱۹۶۳ میلادی فرار کند و خودش را به شوروی برساند و تا پایان عمر نیز در آن کشور ماندگار شد.
اولِگ گوردیوسکی (۱۹۳۸-تاکنون)
او گماشته کا.گ.ب یا اداره جاسوسی شوروی در بریتانیا طی سالهای دهه ۸۰ میلادی بود. در همین ایام او با سازمان جاسوسی بریتانیا ارتباط برقرار کرد. او که پس از وقایع معروف به بهار پراگ از سیاستهای اتحاد جماهیر شوروی دلزده شد و به عالیرتبهترین مأمور کا.گ.ب تبدیل شد که برای جبهه غرب جاسوسی میکرد. پس از اطلاعاتی که یک جاسوس دوجانبه به نام آلدریج ایمز در اختیار مسکو گذاشت، کا.گ.ب به او مشکوک شد و او را به پایتخت فراخواند و تحت بازجویی قرار داد. او موفق شد با کمک بریتانیاییها به هنگام پیادهروی همهروزه از شوروی فرار کند. او نیز در دادگاهی غیابی به اعدام محکوم شد.
اورسولا کوزینسکی (۱۹۰۷-۲۰۰۰)
او یک یهودی آلمانیالاصل بود که از سنین جوانی مجذوب کمونیسم شد. در سال ۱۹۳۰ به چین رفت و در آنجا با فنون ارتباطات رادیویی آشنایی یافت. سپس برای زندگی به سوییس و سپس انگلستان رفت. او در سال ۱۹۵۰ پس از لو رفتن یکی از همکارانش در جاسوسیِ هستهای به نفع کا.گ.ب به نام کلائوس فاکس به برلین شرقی گریخت. او بعدها به نوشتن کتابهای کودک مشغول شد.