موسیقی

راز دستگیری داریوش چه بود

بازخوانی پرونده‌ بازداشت داریوش اقبالی در شهریور ۱۳۵۳

چرایی دستگیری داریوش اقبالی در شهریور ۱۳۵۳ و چگونگی آزادی او از این بند به رغم کنجکاوی‌های بسیار، از جانب گذشته‌کاوان و با وجود توضیحات مختلف با جزییات مشخص از طرف نامدارانِ درگیر در این پرونده، همچنان پر سؤال و گلایه و تردید است. اتفاقی که با ظاهرسازی به اصطلاح منکراتی و به بهانه‌ اعتیاد او آغاز شد اما با رویکرد ندامت‌سازِ اجباری نهاد‌های امنیتی به ظاهر به پایان رسید. اما با وجود ابهام‌هایی در این‌باره می‌توان با اطمینان گفت که این اتفاق، پی‌آمدِ توجه و تمرکز نهاد‌های امنیتی به خرده‌جریان ترانه‌های موسوم به معترض بود که در سال‌های ابتدایی دهه‌ پنجاه شکل‌گرفته بود و به رغم کم تعدادی، بُرد و بُرش بسیاری در متن جامعه‌ شهری آن دوران یافته بود.

کارنامه‌ ترانه‌خوانی داریوش اقبالی در ابتدای راه و در دوران کوتاه‌مدت آزمون سبک‌ها و مایه‌های مختلف ترانه‌خوانی (از ترانه‌های جوان‌پسند، در سبک خاص پرویز مقصدی تا ترانه‌هایی با مایه‌های ایرانی) بیشتر شبیه‌سازی‌شده‌ صدای خوانندگانی همچون کوروس سرهنگ‌زاده، بیژن مفید و حتی عماد رام و در کل، هم‌تباران و دنباله‌گیران صدای داریوش رفیعی محسوب می‌شد. اما به طور مشخص، با گسترش همکاری او با بابک بیات و ایرج جنتی‌عطایی و به ویژه اجرای ترانه‌ «جنگل» در سال ۱۳۵۱ کارنامه‌ خوانندگی او شکل، سویه و فضای تازه‌ای پیدا کرد.

هفته‌‌نامه‌ ستاره‌سینما، شماره‌ ۴۹، ۸ تیر ۱۳۵۳
هفته‌‌نامه‌ ستاره‌سینما، شماره‌ ۴۹، ۸ تیر ۱۳۵۳

همکاری این گروه سه نفره در سال ۱۳۵۱ و با اجرای ترانه‌ پسرم و شهر غم (ترانه‌ متن فیلم شیر تو شیر۱) آغاز شده بود. اما پس از آن و با ساخت و انتشار ترانه‌ علی کنکوری۲ (ترانه متن فیلم علی کنکوری) و مهم‌تر از آن ترانه‌های جنگل (ترانه‌ متن فیلم خورشید در مرداب۳) بود که صدای داریوش تشخص ویژه‌ای پیدا کرد؛ تشخصی در مرتبه‌ نخست از منظر تغییر پیوسته کیفیت اجرا و رنگ و طنین صدای خوانندگی و در مرتبه‌ بعدی و چه‌بسا مهم‌تر، از نظر کیفیت ترانه‌های کارنامه‌ خوانندگی‌اش. اتفاقی که با انتشار ترانه‌های «بوی خوب گندم» در آبان ۱۳۵۲ و «خونه» در دی‌ماه ۱۳۵۲ گسترش پیدا کرد.

با استقبال گسترده از این ترانه‌ها بود که در میانه‌ جلوه‌گیری خوانش‌های اعتراضی و مبارزاتی از هنر مردمی، نزد عموم علاقمندان، صدای داریوش به یکی از نماد‌های ترانه‌ معترض بدل شد؛ هم‌چنان که به رغم ممنوعیت انتشار صدای او از رادیو و تلویزیون، روند محبوبیتش، گسترده‌تر و خوانش‌های اعتراضی از ترانه‌های کارنامه‌اش نیز پرکشش‌تر و همه‌گیرتر می‌شد. همچنان که ترانه‌ «زندونی» که در تیرماه ۱۳۵۱، روی فیلمی از گستره‌ فیلم‌های معمول سینمای ایران به نام «گذر اکبر» و در توصیف زندگی شخصیت اول فیلم شنیده شده بود تحت تأثیر همین فضای برساخته شده، به برداشت‌ها و تفسیر‌های اعتراضی خوش‌آیند سلیقه عامه پیوند خورده بود.

هفته‌‌نامه‌ سپید و سیاه، شماره‌ ۱۰۰۸، ۲۵ بهمن ۱۳۵۱
هفته‌‌نامه‌ سپید و سیاه، شماره‌ ۱۰۰۸، ۲۵ بهمن ۱۳۵۱

به موازات این روند و به دنبال اتفاقات پلیسی و امنیتی مشهوری چون دستگیری اعضایی از کنفدراسیون دانشجویان و همچنین واقعه‌ سیاهکل در سال ۱۳۴۹ و از آن مهم‌تر دستگیری عوامل پرونده‌ پر از ابهام موسوم به پرونده‌ گلسرخی، سیطره‌ نگاه امنیتی ساواک بر مناسبات اجتماعی، سیاسی و حتی هنری نیز ابعاد گسترده‌تری پیدا کرده بود. چنان‌چه این سازمان توانست با بزرگ‌نمایی اتفاقات پس پشت و اهمیت‌بخشی به اقدامات پیش‌گیرانه‌اش در مناسبات سیاسی مقرر بین نهاد‌های قدرت، دست بالا را بگیرد تا این‌چنین برای تمرکز و کنترل بیش از پیش جریان‌های هنری و پیش از همه، ترانه اختیارات بیشتری پیدا کند.

تابستان ۱۳۵۳ و در اوج محبوبیت داریوش، هفته‌نامه‌های عامه‌پسند «ستاره سینما» و «سپید و سیاه» خبر پخش ترانه‌ تازه‌ این گروه سه نفره را با نام «بن‌بست۴» منتشر کردند اما این بار نه روز صفحات گرام تولیدیِ بخش خصوصی بلکه از رادیوی دولتی ایران، برای همه و در پرمخاطب‌ترین برنامه‌ آن. هفته‌نامه‌ «ستاره سینما» شماره‌ ۴۹، ۸ تیر ۱۳۵۳: «بالاخره شورای موسیقی رادیوتلویزیون ملی ایران، پس از سال‌ها صدای داریوش را تصویب و قابل پخش اعلام کرد.» متن کلام این ترانه که در انتهای همین خبر چاپ شده بود، آن را به نگرش اعتراضی ترانه‌های «جنگل» و «خونه» پیوند می‌زند. سروده‌ای که با «میون این همه کوچه که به هم پیوسته/ کوچه قدیمی ما کوچه بن بسته» آغاز می‌شد و با «دست خسته‌مو بگیر/ تا دیوار گلی رو خراب کنیم/ یه روزی هر روزی باشه/ دیر و زود‌/ می‌رسیم با هم به اون رود بزرگ/ تنای تشنه‌مونو می‌زنیم به پاکی زلال رود» پایان می‌گرفت.

روزنامه‌ اطلاعات، ۱۶ مرداد ۱۳۵۳
روزنامه‌ اطلاعات، ۱۶ مرداد ۱۳۵۳

نکته‌ جالب‌توجه در این میان، خبر حضور بابک بیات و ایرج جنتی‌عطایی به همراه داریوش اقبالی در ضبط این برنامه‌ صبح جمعه بود که به‌طور معمول سه‌شنبه‌های هر هفته انجام می‌شد. برنامه‌ای که پس از ضبط، برای بررسی و ممیزی به شورا‌های مربوطه، ارسال و در صورت تائید، جمعه صبح از رادیو ایران پخش می‌شد. هم‌چنان که از متن این خبر هم، چنین برمی‌آید که همه‌ این اتفاق به طور شفاف به پشیمان نشدن مسئولین موسیقی رادیو منوط شده است. اتفاقی که گویا محقق نشده و بنا به خبر شماره‌ ۴۰۰ هفته‌نامه‌ «جوانان امروز» در روز دوشنبه ۱۷ تیر ۱۳۵۳ (سه روز بعد از پخش برنامه‌ وعده داده‌شده) مشخص است که مجوز پخش این دو ترانه، به رغم ضبط برنامه‌ ویژه‌ای برای آن، صادر نشده است. ترانه‌ «بن‌بست» و «خونه» از رادیو ملی ایران پخش نشد اما داریوش که در اوج محبوبیت بود در مرداد همان سال با سرمایه‌گذاری محمود قربانی، ارکستر بزرگ ۳۵ نفره‌ای را به رهبری واروژان برای اجرای برنامه در کاباره میامی تدارک دید تا بزرگ‌ترین آوردگاه اجرای زنده تا آن زمان را به نام خود کرده باشد.

شهر در بحبوحه بازی‌های آسیایی تهران بود و مطابق پیش‌بینی از برنامه‌های داریوش اقبالی در کاباره میامی استقبال چشمگیری شد. نمایش فیلم «یاران» هم با بازی او از ۲۸ مرداد تنها در سینما کاپری آغاز شده بود. اما آگهی نمایش همین فیلم در روزنامه‌ اطلاعات خود واگویی معناداری از شرایط آن روزهاست؛ آنجا که پیش از فیلم، فیلم کوتاهی با نام پیشرفت‌های صنعتی ایران برای علاقه‌مندان به داریوش و فیلم «یاران» نمایش داده می‌شد. این تناقض یازده روز بیشتر تاب نیاورد و با دستگیری داریوش در ششم شهریور ۱۳۵۳ و پایین کشیده شدن فیلم یاران از پرده‌ سینما به پایان رسید و به‌جای آن در اتفاقی نادر و عجیب، عکس داریوش با لباس زندان در مقابل ادوات مصرف مواد مخدر در مطبوعات به طور گسترده منتشر شد تا چنین وانمود شود که داریوش به جرم دایر کردن مرکز فساد و ضبط و نگهداری مواد مخدر و بنا به شکایت عده‌ای از اهالی خیابان زاهدی دراین‌باره دستگیر شده است.

روزنامه‌ اطلاعات، ۹ شهریور ۱۳۵۳
روزنامه‌ اطلاعات، ۹ شهریور ۱۳۵۳

پروژه‌ امنیتی کردن فضای ترانه کلید خورده بود، پس از آن شهیار قنبری و ایرج جنتی عطایی نیز به جرمی نامعلوم اما به طور مشخص به خاطر سرودن کلام چند ترانه‌ معترض دستگیر شدند. اما سویه اصلی و پرقدرت‌تر این راهبرد امنیتی در محدودیت‌های سیستماتیک طراحی شده برای ضبط و انتشار ترانه‌ها متجلی شد؛ تا پیش از این، ساخت، پرداخت و انتشار ترانه‌های معترض بیش از هر چیز وامدار خلأ موجود در سیستم نظارتی و ممیزی ترانه‌ها در وزارت فرهنگ و هنر بود که برخلاف رادیو و تلویزیون ملی ایران، سامانه و یا معیار‌های مشخصی برای ممیزی و صدور مجوز ترانه‌ها نداشت اما برحسب تدابیر تازه‌ی نهاد‌های امنیتی، ابتدا شورایی در وزارت فرهنگ و هنر و به ریاست دکتر نیرسینا (نام آشنای سانسور و ممیزی کلام ترانه‌ها در رادیو) شکل‌دهی شد تا کلام هر ترانه‌ای را پیش از ضبط، بازبینی و در صورت عدم مغایرت با معیار‌های وضع شده تائید نماید.

در مرحله بعد نیز بر مبنای این تأییدیه، مجوز ضبط موسیقی و صدای خواننده‌ها برای استودیو‌های مورد درخواست صادر می‌شد. (به بیان دیگر بدون وجود چنین مجوزی، استودیو اجازه ضبط هیچ کاری را نداشت) افزون بر این، تحویل نوار ضبط شده به تهیه‌کننده، خواننده و یا آهنگساز هم مشروط به بازشنیدن و تائید نهایی آن، توسط مسئول اجرایی این شورا (عباس خوشدل) شده بود تا این‌چنین همه ایده‌های ساخت، اجرا و انتشار ترانه‌های به اصطلاح بودار در نطفه مدفون شود. مطالعه تاریخی ترانه‌های تولیدشده پس از این دوران، نشانگر بالاترین احاطه نهاد‌های امنیتی بر ترانه است.

نمود بزرگ این تسلط، حضور بابک بیات، ایرج جنتی‌عطایی و داریوش اقبالی در ویژه‌برنامه‌ جشن انقلاب شاه و ملت در ششم بهمن ۱۳۵۳ بروز پیدا کرد. همان کسانی که در تیرماه اجازه‌ انتشار صدا و ترانه‌شان از رادیو صادر نشده بود، حالا این‌بار به اجبارِ نهاد‌های امنیتی، در پخش مستقیم برنامه‌ای با اجرای ساسان کمالی از تلویزیون حضور یافتند تا سروده‌ اجباری ایرج جنتی‌عطایی با نام «رسول رستاخیز» را مقابل دوربین اجرای زنده کنند؛ ترانه‌ای که باعجله و ساعتی قبل از اجرای این برنامه، نغمه‌ای برای آن ساخته شده بود. آن‌چنان ناگهانه که داریوش حتی فرصت یادگیری ملودی آن را هم نیافته بود تا بابک بیات به ناچار در مقابل دوربین‌ها با زمزمه‌ آهسته‌ ملودی، خواننده را در اجرای درست ترانه همراهی کند.

وقتی‌که ساسان کمالی در ابتدای کار و در معرفی مهمانان این برنامه‌ ویژه، به هنگامِ معرفی حسن شماعی‌زاده – که در کنار منصور ایران‌نژاد (نوازنده‌ پیانو) نوازنده‌ فلوت این ارکستر دو نفره بود- رو به شماعی‌زاده گفت: «و شما دوباره …» و بعد رو به دوربین چنین ادامه داد که: «خیلی کار خوبی کردند … حسن شماعی‌زاده که باعجله … حدود ظهر برای ما آواز خوندن و می‌خواستن برن و… ما خواهش کردیم که تا اونجا که ممکنه … بمونن … خیلی خوب کاری کردین که با این گروه آمدین… آقای شماعی‌زاده…» حضور و اجبار نهاد امنیتی و ناگهانه‌گی این برنامه رخنمون شد. چنان اجباری و از سرِ سلطه که ایرج جنتی‌عطایی در پاسخ به چراییِ طولانی بودن این سروده‌اش بگوید: «وقتی حرفی برای گفتن هست آدم نمی‌تونه جلوشو بگیره …تا آخر میگه…». معنادار است که وقتی ساسان کمالی به داریوش بابت حضور در تلویزیون بعد از مدت‌ها خوش‌آمد می‌گوید، داریوش با وجود همه‌ ممنوعیت‌های پیشین می‌گوید: «والا من منتظر بودم وقت مناسبی… و امروز که روز عزیزیه… و همه در جشن بزرگی …که ملت دارن جشن می‌گیرن منم شریک باشم… به نوبه‌ خودم سهم کوچکی را ارائه بدم». از جدال تاریک‌خانه‌های سانسور و ترانه‌های بیدار باید بیشتر نوشت.


پانویس‌ها:

۱-  فیلم «شیر تو شیر» محصول استودیو کاسپین، کارگردان منصور پورمند، تاریخ نمایش آذر ۱۳۵۱

نکته‌ جالب توجه اینکه با وجود یادداشت نام داریوش، ایرج جنتی عطایی و بابک بیات در عنوان‌بندی فیلم شیر تو شیر به عنوان خواننده، کلام‌پرداز و آهنگساز ترانه‌ متن آن و همچنین انتشار صفحه‌ گرام ۴۵ دور آن با نام «چی میشه» به عنوان ترانه‌ متن همین فیلم، این ترانه دست‌کم روی نسخه‌های موجود از این فیلم شنیده نمی‌شود. (زمان نسخه‌های در دسترس، با زمان ثبت شده در کتاب فیلم‌شناخت ایران (کارِ عباس بهارلو) و همچنین سایت IMDB تفاوت قابل‌تأملی ندارد).

۲- فیلم «علی کنکوری»، کارگردان مسعود اسداللهی، تاریخ نمایش شهریور ۱۳۵۲

۳- فیلم «خورشید در مرداب»، کارگردان محمد صفار، تاریخ نمایش خرداد ۱۳۵۲

۴- پیش از این، ایرج جنتی عطایی در  گفت‌وگو با یغما گلرویی در کتاب «مرا به خانه‌ام ببر» از مخالفت هوشنگ ابتهاج (که پس از ریاست برنامه‌ گل‌ها در همان سال ۱۳۵۳ به مدیریت کل موسیقی رادیو نیز ارتقا گرفته بود) با پخش ترانه‌ بن‌بست یاد کرده بود. هر چند که ایشان در پاسخ پرسش من، از ارتباط این دو رخداد، چیزی را به یاد نیاوردند (گذشته از کلیت برخی از اتفاقات روایت شده از جانب ایرج جنتی‌عطایی در این کتاب، به گمان نگارنده، جزییات دربرگیرنده‌ این روایت‌ها تا تائید و بهره‌گیری بیشتر، احتیاج به بررسی و واکاوی‌های دقیق‌تری دارد).

منبع: تارنمای حسین عصاران

⚟ تـــاریـــخ‌گـــردی ⚞


🔥 ممکن است این مطلب نیز برای شما جالب باشد: 👈موسیقی اعتراضی در ایران چگونه شکل گرفت


نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا