بادبان– نعیم نوربخش– در سال ۱۶۶۶ میلادی، دانشمند نامدار انگلیسی آیزاک نیوتن با مشاهد عبور پرتوهای نور از یک منشور، به اکتشافی ناب دست یافت. او دریافت که نور سفید متشکل از طیفی از چند رنگ مختلف است. او مجذوب نور بود و باور داشت که نور ارتباطی تنگاتنگ با مفهومی دارد که عالِمانِ پیشین آن را حیات نباتی مینامیدند. نیوتن همواره از زیبایی و پیچیدگی طبیعت در شگفت بود. با گذشت زمان او به این باور رسید که گستردگی تنوع در طبیعت از جمله رشد و فساد، ریشه در یک نیروی محرکه دارد که هنوز شناختهشده نیست. او باور داشت که حیات نباتی همان نیرو بوده و با قدرت نور مرتبط است. برای کسانی که تنها با اکتشافات نیوتن در علوم ریاضی و فیزیک آشنایی دارند، اندیشه حیات نباتی عجیب و غیرعلمی مینماید. اما این عقیده و برخی عقاید دیگر نیوتن، با شاخهای از دانش در ارتباط است که برخلاف انتظار ما، نیوتن بخش زیادی از عمرش را صرف مطالعه روی آن کرد. نیوتن در طول حیاتش نزدیک به یک میلیون واژه درباره علم کیمیا روی کاغذ آورده است که از میزان ایمان او به کیمیاگری حکایت دارد. او در پی این بود که به واسطه کیمیاگری از راز حیات نباتی یا همان روح زندگی پرده بردارد.
حتی برای نیوتنِ قرن هفدهمی، کیمیاگری یک هنر باستانی قلمداد میشد که صدها کتاب درباره آن برای مطالعه در دسترس بود. اما نیوتن در پیگیری این هدف تنها نبود بلکه پیش از او صفی طولانی از اندیشمندان در صدد بودند که به کمک دانش کیمیاگری، به اسرار و رموز گیتی پی ببرند. کیمیاگران باستان و قرون وسطی، بیش از هر چیز به دنبال کشف راهی برای تولید طلا و اکسیر حیات جاودان بودند. اما به نظر میرسید که رموز این دانش بر عموم مردم پوشیده مانده است. البته کیمیاگران بر این باور بودند که رموز این دانش به منظور پنهان ماندن از نااهلان و سوءاستفادهکنندگان انتشار عمومی نمییابد. این توجیهی است که امروز چندان برای ما پذیرفتنی نیست چرا که در واقعیت، اهدافی که کیمیاگران دنبال میکرند، اصلا شدنی نبود.
🔥 ممکن است این مطلب نیز برای شما جالب باشد: مخوفترین خونآشام تاریخ
سرآغاز کیمیاگری
سرچشمه کیمیاگری را میتوان تا بیش از ۲۰۰۰ سال قبل از نیوتن، در مصر و یونان باستان جستوجو کرد. ریشه واژه کیمیا از «خِم» در زبان یونانی است که به سرزمین مصر اشاره دارد. در بین کیمیاگران، از فردی به نام «هرمس تریسمگیستوس» به عنوانپدر این دانش نام برده میشود ولی بسیار دشوار است که آغاز کیمیاگری را تنها به یک فرد نسبت داد. از طرفی محتمل است که نخستین کیمیاگران، همان آهنگران و فلزشناسان مصری باشند که به واسطه سروکار داشتن با فلزات و آلیاژ آنها، رویای تبدیل آنها به طلا را در سر میپروراندند. رنگرزان و طبیبان نیز با کیمیاگری بیارتباط نبودند.
در طول زمان، تجربیات انباشته از کار با طلا، نقره و سایر فلزات منتهی به این شد که مستعدترین صنعتگران بتوانند آلیاژهای بسیار شگفتانگیزی را ابداع کنند. این موجب شد که انواع گوناگونی از آلیاژهای قلابی طلا در بازار رواج یابد که ارزش اقتصادی نداشتند و این خود آثار اقتصادی تباهکنندهای در پی داشت. در زمانی که رومیان بر مصر سیطره یافتند، طلای قلابی به چنان مشکل گستردهای برای خزانهداری روم بدل شده بود که امپراتور روم دستور داد هر کتیبهای درباره نحوه ساخت طلا یا سایر فلزات یافت شد، فورا نابود شود.
یونانیان نیز نقش مهمی در توسعه ابتدایی کیمیا داشتند. اما متفکران یونانی فیلسوفانی بودند که چندان اهل کار عملی نبوده و بیشتر به نظریهپردازی درباره ماهیت فلزات میپرداختند. نخستین اسناد کیمیاگری، پاپیروسهایی به زبان یونانی هستند که نحوه ساخت آلیاژهای فلزاتی شبیه به طلا را شرح میدهند. آموزههای ارسطو چهار قرن پیش از میلاد مسیح، اثرگذاری عمیقی بر تفکر کیمیاگران داشت. اما ۳۰۰ سال پس از میلاد مسیح و در زمان زوسیموسِ اهل پانوپلیس بود که مکتوبات کیمیاگری رواج گستردهای پیدا کرد. در نوشتههای این فرد، آموزههای کیمیاگری با ابهام و رازگونه بیان شده است. به طور مثال او با طرح معما تعلیمات خود را مطرح میکرد و از عباراتی استفاده میکرد که درک معنی آنها دشوار بود. زوسیموس ممکن است از نخستین کیمیاگرانی باشد که افکار خود را به صورت نمادین و رازگونه بیان کرده است. اما او آغازگر سنتی بود که بعدها به محور دنیای کیمیاگری تبدیل شد.
کیمیاگری در دوران اسلامی
پس از اضمحلال امپراتوری غربی روم در قرن پنجم میلادی، جهانگشایی مسلمانان موجب شد که سلطه اعراب در جهان گسترده شود. در این عصر طلایی از فرهنگ اسلامی، دانشمندان مسلمان تا آنجا که امکان داشت، به ترجمه آثار تمدنهای یونانی و رومی پرداختند. به خصوص پس از افتادن مصر به دست مسلمانان، اسنادی از کیمیاگری نیز کشف و به خوراک فکری محققان مسلمان تبدیل شد.
نامدارترین کیمیاگر جهان اسلام، جابر ابن حیان در قرن هشتم میلادی بود. او با استفاده از آثار ارسطو به این اندیشه دست یافت که فلز، از ترکیب گوگرد و جیوه ساخته شده است و این به یکی از بنیادهای دانش کیمیاگری تبدیل شد. پس از او در قرن نهم پس از میلاد، محمد ابن زکریای رازی در کیمیاگری شهرت یافت و به دنبال او نیز در قرن دهم میلادی، ابوعلی سینا بین کیمیاگران برجسته شد.
کیمیاگری در اروپا
وقتی آثار این دانشمندان مسلمان به غرب لاتینزبان رسید، علاقه به کیمیاگری در اروپای قرون وسطایی شعلهور شد. آلبرتوس ماگنوس یک راهب کاتولیک از مناطق جنوب غربی آلمان بود که از نخستین چهرههای کیمیاگری در اروپا قلمداد میشود. او طرفدار نظریه گوگرد و جیوه از جابر ابن حیان بود و اگرچه باور داشت که تبدیل ماهیت یک ماده به شکلی دیگر ممکن است، آن را امری بسیار دشوار میدانست. در سالهای ۱۲۴۴ تا ۱۲۴۵، توماس آکویناس به شاگردی وی درآمد و علوم رایج از جمله کیمیاگری را از وی آموخت. کیمیاگر نامدار دیگر از قرن سیزدهم، راجر بیکن از دو رویکرد متفاوت در کیمیاگری یعنی روش نظری و روش عملی سخن گفت. او دلبسته شیوه عملی بود زیرا اعتقاد داشت در صورت انجام صحیح، میتوان فلزات را به وضعیتی مطلوبتر از وضعیتی رساند که در طبیعت یافت میشوند.
آلبرتوس، بیکن و سایر کیمیاگران این دوره باور داشتند که تغییر ماهیت یا استحاله به ویژه در فلزات شدنی است. البته هیچکدام نتوانستند آن را در عمل اثبات کنند. در این دوره بود که اصطلاح سنگ فیلسوف به طرز رو به ازدیادی در آثار مکتوب کیمیاگری رواج یافت. از آنجا که استحاله یا تغییر ماهیت به گفته کیمیاگران ممکن و شدنی بود، بسیاری به این باور رسیدند که یک ماده ناشناخته برای وقوع استحاله وجود دارد که باید آن را بیابند. با رواج یافتن فکر وجود سنگ فیلسوف، استفاده از عبارات رازگونه و معمایی در مکتوبات کیمیاگری میز بار دیگر رواج پیدا کرد.
ماهیت سنگ فیلسوف همچنان در ابهام باقی مانده است اگرچه نظریههای گوناگونی درباره آن مطرح شده است. برخی کیمیاگران معتقد بودند که این سنگ متشکل از مواد قدیمی رایج در کیمیاگری یعنی گوگرد و جیوه به اضافه نمک است اما یک نکته ظریف هم وجود دارد. این مواد همان گوگرد یا جیوه یا نمک معمولی نیستند بلکه موادی ویژه در حالتی خالص و ناب با خواصی سحرآمیز هستند که با نام جوهرِ جیوه، گوگرد و نمک از آن یاد میشد.
نظریههای دیگری نیز درباره ماهیت سنگ فیلسوف مطرح بود. شبیه به عقیده نیوتن به حیات نباتی، برخی کیمیاگران میگفتند که سنگ فیلسوف همان تخمِ طلاست که از این فلز قابل استخراج است. در تفکر قرون وسطایی، فلزات به علت ریشه در خاک داشتن، به گیاهان شباهت داشتند. بنابراین در نظر آنها فلزات نیز از بذر برمیآمدند و ارزشمندترین بذر نیز به فلز طلا تعلق داشت.
باوجود رازداری کیمیاگران، هزاران نفر در اروپا به هر قیمتی به دنبال کشف یا ابداع سنگ فیلسوف بودند. از آنجا که داشتن این ماده به تبدیل فلزات دیگر به طلا و تهیه اکسیر حیات جاودان میانجامید، برخی از آنها در پی نام و جاه بودند و برخی نیز به دنبال سرنگونی نظام اقتصادی با عرضه بیپایان طلا. باوجود شکست در رسیدن به این اهداف، رواج داستانهای خیالی از موفقیتهای افسانهای کیمیاگران، موجب میشد که بسیاری با آرزوهای فراوان همچنان به دنبال کشف اسرار کیمیاگری باشند.
کیمیاگران یا ناچار بودند که به تفسیر کتابهای فراوانی که نوشته شده بود بپردازند و یا آستین بالا بزنند و با آزمون و خطا به ابداع سنگ فیلسوف بپردازند. ذوب کردن فلزات و مواد دیگر، بخشی جدانشدنی از تلاش آنها بود و به همین علت داشتن کوره از لوازم اصلی در آزمایشگاه کیمیاگران قلمداد میشد. در این آزمایشگاهها مجموعه متنوع و پیشرفتهای از ظروف و ابزار آزمایشگاهی و سنجشی گردآوری میشد و همزمان با کار روی فنون کیمیاگری، این ابزار نیز روز به روز بهبود مییافتند. قرنها بعد همین ابزار بودند که به کمک شیمیدانها و دانشمندان علوم دیگر آمدند.
در دوره رنسانس اروپا نیز ارج و مقام دانش کیمیاگری برقرار ماند. چهرههای نامدار دیگری بین کیمیاگران در این دوران نیز ظهور کردند که از جمله میتوان به آرنالدِ ویلانوایی و رومان لیول در قرن سیزدهم، جورج ریپلی و توماس نورتن در قرن پانزدهم و توماس کارناک در قرن شانزدهم اشاره کرد. اما در سرآغاز دوران مدرن، هنر کیمیاگری کمکم محبوبیت خود را از دست داد.
یکی از دلایل کاسته شدن از محبوبیت دانش کیمیا، پیشرفتها در علم فلزشناسی و شناخته شدن ماهیت این مواد بود. همچنین شاخههای دیگری از علوم و فنون سر برآوردند که در طول زمان موجب از سکه افتادن علوم قدیمی مانند نجوم و کیمیا شدند. در قرن هفدهم، نیوتن در مرزهای این علوم نو پیشتازی میکرد اما همین متفکر پیشتاز نیز در پی این بود که به کمک فنون کیمیاگری، پرده از اسرار هستی بردارد. امروز دانش باستانی کیمیاگری، علاوه بر جایگاه تاریخی خود، مهد و بستر علوم و فناوریهای نو شناخته میشود.