بادبان – نیما نوربخش – پونه ندایی کارشناس ادبیات انگلیسی و متولد ۱۳۵۳ در تهران است. از او تاکنون ۷ دفتر شعر به فارسی و ۷ دفتر شعر به زبانهای عربی، انگلیسی، ترکی، آلمانی و ارمنی منتشر شده است. وی همچنین سردبیر و مدیرمسئول مجله ادبی «شوکران» و نشر«امرود» است و حدود ۱۰ کتاب درباره فرهنگ، هنر و ادبیات کرهجنوبی از جمله «سفرنامه سرزمین ققنوس» حاصل ۹ سفر خود به این کشور را منتشر کرده و همین امر باعث شد تا دی ماه ۱۳۹۱ به عنوان سفیر حسن نیت کرهجنوبی در ایران معرفی شود. با او درباره حال و هوای این روزهای نشر و ادبیات در ایران به گفتوگو نشستیم که در ادامه میخوانید.
ابتدا میخواهیم بدانیم از چه زمانی پا در عرصه مطبوعات گذاشتید؟
در دوران دانشجویی، مدیرمسئول و سردبیر نشریه تمام دانشجویی «نگاه تازه» در دانشگاه شهید بهشتی بودم که در همان دانشگاه همه نسخههایش به فروش میرسید. این نشریه در حوزه ادبی، فرهنگی و اجتماعی بود و به دو زبان انگلیسی و فارسی تنظیم میشد. ۱۰۰نسخه «نگاه تازه»ویژه سهراب سپهری به قیمت ۱۰۰ تومان بود که ظرف یک ساعت در ورودی دانشکده آنها را به فروش رساندم اما موضوع به این جا ختم نشد. مخالفتهای بیشماری بر سر راهم پدید آمد و من تازه فهمیدم در کجا قرار دارم و نظر چه گروههایی را باید از قطب مخالف به موافق برگردانم. بازگویی این که چگونه از عهده انتشار یک نشریه دانشجویی برآمدم در این مجال نمیگنجد اما همین قدر بگویم که صبر و استقامت را از دوران کار در دانشگاه آموختم. الان هم شاید جزو تعداد انگشتشماری از مطبوعاتیها باشم که انتشار نشریه را یک تنه برعهده دارم.
یکی از مشکلات انتشاراتیها در حوزه ادبیات معمولاً مسائل مالی است. شما در این زمینه با چه مشکلاتی مواجه هستید؟
طبیعتاً با توجه به علاقه به شعر در حوزه مطبوعات، باید رسانههایی هم که به این حوزه میپردازند تمکن مالی خوبی داشته باشند. ظرف زمانی و مکانی بسیار مهم است؛ به طور مثال من ۱۵ سال پیش بلافاصله بعد از گرفتن مدرک فارغ التحصیلی به وزارت ارشاد رفتم و در خواست مجوز نشریه دادم. چهارسال طول کشید تا مجوز صادر شود. موقع درخواست پشتوانه مالی داشتم و از دانشگاه فارغالتحصیل شده بودم و میخواستم که یا مجوز نشریه بگیرم و یا برای ادامه تحصیل به خارج از کشور بروم اما طبق این پروسه که آن زمان بسیار عادی بود، مجوز مجله را وقتی گرفتم که امکان مالی نداشتم و تنها برای اینکه ارتباطم را با حوزه مطبوعات حفظ کنم در خبرگزاریها و روزنامههای مختلفی کار میکردم. هرچند حتماً میدانید که بعضی وقتها در رسانهها آدم از حقوق مادی و معنوی خودش محروم میشود و این مشکل را همه ما روزنامهنگارها تجربه کردهایم اما برای حفظ ارتباط همیشه این مشکل را تحمل کردهام. وقتی مجوز مجله «شوکران» آمد دیگر پولی نداشتم و همه پولهایی که برای تحصیل هم کنار گذاشته بودم خرج شده بود. اما شانسی که آوردم این بود که سطح مطالعه و انتشارات در آن موقع، یعنی سالهای ابتدایی دهه ۸۰ در دوره شکوفایی بود ضمن اینکه این شانس را آوردم که با حمایت نویسندگان و شعرایی که در قید حیات نیستند و به ما لطف داشتند و مطلب میدادند، شمارههای ابتدایی «شوکران» را خیلی خوب شروع کنم. آن موقع جوانترین مدیرمسئول کشور بودم. یکی دو شماره اول فروش خوبی داشت تا اینکه در همین بحبوحه یعنی تغییرات دولت و تاثیرات اجتماعی آن، نشریه ما هم جزو آن گروه از نشریاتی بود که دچار مشکلاتی شدند. برای مثال چند سال پیش خرید نشریه شوکران توسط نهاد کتابخانههای عمومیقطع شد. قبلاً ۱۵۷۰ نسخه از ما خرید میکردند. این اولین ضربه بود و بستر اقتصادی عوض شد و ما که به تک فروشی روی دکهها و امور مشترکین تکیه میکردیم دچار مشکلات شدید مالی شدیم و گاهی که یارانه مطبوعات شامل حال ما نمیشد مجبور بودم مجله شوکران را با هزینه شخصی خودم منتشر کنم. حتی گاه با کار خیاطی و یا فروختن طلا و چیزهای اینچنینی مجله را منتشر میکردم. راستش انتشار نشریه ادبی در این کشور فقط نوعی فداکاری آن هم از نوع جنونآمیز است.
با توجه به تعداد افرادی که شاعر هستند و یا خود را شاعر میدانند، طبیعتاً میتوان دریافت این نسل نیاز به ارتزاق هنری دارند اما با نگاه به تیراژ نشریات ادبی میتوان فهمید این اتفاق نمیافتد.آیا این ضعف، ریشه در عدم مطالعه نسل جوان دارد؟
موافقم، به هرحال اگر نسل جوان و نسل ادبی از این طریق ارتزاق نکنند خب بر روند انتشار هم تأثیر میگذارند و بر طبق همین خواست، مطبوعات هم نمیتوانند رشد لازم را داشته باشند. نسل جدید کمتر میخواند و بصری شده است. این طبیعی است اما وقتی تقسیم بندی میکنیم، میبینیم در اروپا یک سطح مطالعهای وجود دارد و یا در کشورهای آسیایی پیشرفته سطح مطالعه از ایران بالاتر است. به نظرم ما باید خود را با کشورهای آسیایی مقایسه کنیم.
یکی از آسیبهایی که ناشران به آن معتقد هستند این است که آثار شاعران و نویسندگان جوان را با هزینه مؤلف منتشر میکنند و روی آن سرمایهگذاری نمیکنند. از این رو با حجم وسیعی از کتاب شعر مواجه هستیم. آن هم از شاعرانی که سطح کیفی شعر آنها را نمیدانیم.
این اتفاق متاسفانه زیاد میافتد اما برای ما در نشر امرود شاید ۳یا۴ مورد بوده که کتاب با هزینه مؤلف به چاپ رسیده است. ضمن اینکه من آنها را هم طوری انتخاب میکنم که قابل دفاع باشد. به هر حال در میان ۲۰۰ جلد کتاب منتشر شده بالاخره یک یا دو اشتباه وجود دارد اما بقیه را با سرمایه خودم به چاپ رساندهام. به همین دلیل معتقدم نباید هیچگاه به اعتبار انتشاراتم صدمه بزنم. حتی بین بقالی و سوپرمارکت تفاوت هست! بعضیها میخواهند فقط ناشر باشند.
مسلماً این موضوع به خاطر مباحث اقتصادی ماجراست.
من بعد از۲۰سال فعالیت در این عرصه هنوز نمیدانم چطور باید از این حوزه پول دربیاورم. در حوزه نشر کسانی هستند که پول چند برابری از مؤلف میگیرند. مثلاً یک کتاب ۱۰۰ صفحهای را ۱۰۰نسخه دیجیتال میزنند و ۴میلیون تومان از مؤلف بابت کاری که فقط ۵۰۰ هزار تومان هزینه داشته دریافت میکنند. عده ای برای ادامه این شغل اعتبار خود را به خطر میاندازند. به نظر من مخاطبی که فریب میخورد مشکل از خودش است. این روزها با یک کلیک میشود به همه اطلاعات ادبی دنیا دسترسی داشت. اگر سطح آگاهی و خرد جامعه بالا برود، برآیند کلی آن در جامعه منجر به این میشود که هرکسی جرات نکند دست به قلم ببرد و هر چیزی بنویسد. من نگران چاپ بیرویه آثار نیستم.
پس پونه ندایی با کسانی که معتقدند این رویه باعث سردرگمی مخاطب در بازار کتاب میشود موافق نیست؟
کتابی که خوب باشد جای خودش را باز میکند. کتابهای خوب و پرفروش داشتهام که قبل از معرفی در خبرگزاریها و رفتن به کتابفروشیها مشتری دنبال آن کتاب بوده است. حتی شده از چاپخانه آدرس ما را گرفته وخریده است.
شما در رابطه با فرهنگ کشور کرهجنوبی هم آثاری منتشر کردهاید. این علاقه شما به فرهنگ این کشور آسیایی از کجا نشأت گرفته؟
به صورت اتفاقی در گذشته توسط یک مترجم مصری به نام «یوسف عبدالفتاح» استاد دانشگاه الازهر مصر که قبلاً به ایران آمده بود و اشعاری از من را ترجمه کرده بود به کنفرانسی در ارتباط با مطالعات خاورمیانه دعوت شدم. در سال ۲۰۰۶ اولین بار به کره جنوبی رفتم و تا بهحال ۱۱بار دیگر به آنجا سفر کردهام. با وجود فاصله جغرافیایی، ایران و کره از نظر فرهنگی بسیار به هم شبیه هستند. آنها بسیار پرکار و رو به پیشرفت هستند. در این رابطه سفرنامهای به اسم «ققنوس» منتشر کردم. کتاب «بگذار مثل ابرها گریه کنم» اولین آنتولوژی دررابطه با شعر کره و ترجمه از زبان دوم است. یک سری کتاب هم در رابطه با آداب چای کرهای و آشپزی کرهای منتشر کردهام که بعضی ترجمه خودم و بعضی دیگر هم ترجمه یک مترجم کرهای مقیم ایران بود.
بهعنوان یک زن چه مشکلاتی در فضای کار داشتید. میخواهم بپرسم به عنوان یک ناشر و صاحب امتیاز مجله، کجای این همه سال فعالیتتان، زن بودن به شما کمک کرده است؟
چقدر خوب که این سؤال را پرسیدید. همه میگویند مشکلاتتان چیست و من که یادشان میافتم و از مصائب کارم میگویم گریهام میگیرد. این خیلی سؤال خوبی بود. فکر میکنم آدم اگر در جای خودش باشد چه زن و چه مرد، موفقتر است. با وجودی که به مرزبندیهای زنانه و یا کار زنانه اعتقاد ندارم، نباید فراموش کنی که زنی و در قالب خودت که زندگی میکنی، ظرفیتهای وجودی خودت را که باور میکنی، میتوانی اثرگذار باشی. جاهایی که واقعاً خودم بودهام و ادای مردها را درنیاوردهام و در کار اثبات کردن نبودهام شرایط بهتر بوده.
به عنوان یک شاعر چه پیشنهادی برای جوانانی که میخواهند آثارشان با کیفییت مطلوب به چاپ برسد دارید؟
مسلماً چاپ کردن کتاب ذوق خودش را دارد و اینکه نام خود را پای یک کتاب بببینی لذتبخش است.من اولین کتابی که به قلم خودم منتشر کردم کل کتابهایم را خریدم و به دوستان هدیه دادم. ذوق چاپ کردن را نباید از بین برد. یکسری ۲۰یا۳۰ سال مینویسند اما جرأت چاپ کردن ندارند. باید ترس نقد شدن را به جان خرید و کار کرد و از طرفی عدهای هستند که بیبنیه، اقدام به چاپ آثارشان میکنند. پیشنهاد میکنم اول در شبکههای اجتماعی آثارشان را به اشتراک بگذارند. آنجا کسی تعارف ندارد. بعد اگر احساس کردند میتوانند آن را منتشر کنند آن موقع این کار را انجام دهند. همچنین میتوانند خودشان هم ناشر باشند وهم مؤلف. دروزارت ارشاد فرمیاست که به وسیله آن میتوان این کار را انجام داد و تعداد محدودی را با چاپ دیجیتال و هزینه کم منتشر کرد. ضمن اینکه قبل از انتشار شعر باید از خودمان بپرسیم چقدر به پختگی نسبی رسیدهایم. البته من نظر قدیمیها را که به چاپنکردن شعر و وسواس به خرج دادن در چاپ افتخار میکردند نمیپذیرم زیرا بر این باورم که شعر اگر بهطور نسبی به پختگی رسیده باشد باید جسارت چاپ آن وجود داشته باشد زیرا شعر تا در معرض دید قرار نگیرد ارزش آن آشکار نمیشود. آخر هم اینکه وقتی به ناشری مراجعه میکنید از منیت و جاه طلبی فاصله بگیرید.