بادبان: ابراهیم نبوی روزنامهنگار و طنزپرداز بنام ایرانی در ۶۴ سالگی در منزلش واقع در ایالت مریلند آمریکا به زندگی خود پایان داد.
به گزارش بادبان، دختران وی در اطلاعیهای پیرامون مرگ این فعال سیاسی و رسانهای نوشتند: «پدرمان در یک دهه اخیر افسرده و دلتنگ ایران بود و ناممکن بودن زندگی در وطنش، بار سنگینی را بر دوش او گذاشته بود. او در حالی از دنیا رفت که هرگز نتوانست با اقامت اجباری خود دور از ایران کنار بیاید».
ابراهیم نبوی (داور) که بین سالهای ۱۳۶۱ تا ۱۳۶۴ مدیر دفتر سیاسی وزارت کشور بود در دهه ۷۰ به معروفترین ستوننویس روزنامههای اصلاحطلب بدل شد که وقایع کشور را در قالب طنز مینوشت و منتشر میکرد. وی در همان ایام و در پی انتشار مطالب انتقادیاش در مطبوعات، دو مرتبه به اتهام اقدام علیه امنیت کشور و اهانت به مسئولان حکومتی به زندان افتاد تا اینکه در بهار ۱۳۸۲ تصمیم گرفت برای همیشه از ایران مهاجرت کند. وی پیش از خروج از ایران، بیش از ۳۰ عنوان کتاب را با مجوز وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی منتشر کرده بود. اما بعدتر در خارج از کشور به عنوان یکی از مخالفان سرسخت جمهوری اسلامی ایران شناخته شد و در طی بیش از دو دهه فعالیت رسانهای در اروپا و آمریکا با پایگاههای خبری رادیو زمانه، روزآنلاین، هفتهنامه گویا و شبکه صدای آمریکا همکاری داشت.
نبوی پس از انتخابات سال ۱۳۹۲ و روی کار آمدن دولت حسن روحانی، در مصاحبهای با تلویزیون بیبیسی فارسی اعلام کرد که قصد بازگشت به ایران را دارد که این حرفهای وی با واکنشهای مختلفی در داخل و خارج از کشور مواجه شد. وی همان ایام در مصاحبهای پیرامون دلایل علاقهاش به بازگشت به وطن عنوان کرده بود:
«من برای زندگی در بیرون ایران مطلقاً مشکل ندارم. نه مشکل حقوقی، نه مشکل کاری و نه مشکل مالی. خیلی هم کشور خوبی است (آمریکا) و دائم هم سفر میروم. آزادی و کار و فعالیت اجتماعی و فرهنگی را که در اینجا هست دوست دارم ولی من میخواهم همه اینها را در کشور خودم داشته باشم. من دوست دارم فعالیت رسانهایام در محیطی باشد که زبان مادریام در آن به گوشم شنیده شود. علت اینکه قصد بازگشت دارم این است که میخواهم به کارهای ماندگار و اساسیام از جمله تحقیقات ادبی دربارهٔ تاریخ طنز بپردازم، رمانها و داستانهای کوتاهم را منتشر کنم و در فضای فرهنگی داخل ایران زندگی کنم. این نعمت بزرگی است که صدای دور و برتان فارسی باشد. مشکل من این است که میخواهم در محیط زبان فارسی زندگی کنم. همان رنجهایی را که مردم میکشند، بکشم و در همان شادیهایی که از آن بهره میبرند، شریک باشم. مطمئنم در این هشت سال بلاهایی بر سر اقتصاد و جامعه ایران آمده اما من و امثال من میتوانیم برای بهتر شدن اوضاع کمک کنیم. من دوست دارم در همان شهر دودآلود، با مردمانی که سریع عصبانی میشوند، با قیمتهای دائماً متغیر زندگی کنم».