حکایت این روزهای آشفته بازار مملکت ما، حکایت خبر تلخی است با عنوان اختلاس چای دبش.
عمق فاجعه اما دردناکتر از چیزی است که تصور میشد. با مبلغ اعلام شده اختلاس چای دبش میتوان خیلی از کاستیهای موجود در جامعه را جبران کرد و سامان داد. اما نه تنها بهصورت جد از سمت مسئولان پیگیری نشد بلکه دستاندرکاران شریک جرم، سعی در لاپوشانی موضوع داشتند و شاید در همین ارتباط در فضای مجازی موضوع دستگیری و انتقال تتلو به ایران را مطرح کردند که چه بسا موضوع چای دبش فراموش شود.
اما موضوع تتلو جواب نداد و در اقدامی عجیب موضوع برخورد با صادق بوقی و دوستانش که کارگران ساده و صادقی در بازار رشت بودند که هم قصد و غرض براندازی نداشتند و هم فقط جهت شادی خود و مردم اقدام به رقص و آواز در بازار کرده بودند بدل به خبر روز شد.
البته از این دست آدم ها در سطح بازارهای کشور کم نیستند اما این بار قرعه به نام صادق بوقی افتاد و سوژه «عاو، عاو، عاو» در سطح کشور بهصورت خودجوش و روی ندانمکاری نیروی انتظامی سوژه شد و موضوع اختلاس چای دبش هم انگار کمرنگ شد.
بزرگی حکایت میکرد برای جلا دادن به شاخ گوزن باید از روغن گوزن استفاده کرد و اینچنین شد که خیلی راحت صادق بوقی به شهرت رسید و اختلاس چای دبش فراموش شد. در این میان اما شرکای چای دبش همگام با مردم بشکن زدند و آواز خواندند و «هلهله کن مره وله کن» سر دادند.