موسیقیهنر

عاشقانه میلاد کیایی در آستانه ۸۰ سالگی

این نوازنده و آهنگساز معتقد است که پس از انقلاب، بسیاری از بزرگان موسیقی ایران از غصه دق کردند

بیش از نیم قرن فعالیت هنری و تولید ده‌ها آلبوم و موسیقی فیلم، بخش‌هایی از کارنامه پربار هنرمندی است که موسیقی را از کودکی و نوجوانی آغاز کرده و اکنون در آستانه ۸۰ سالگی همچنان با انگیزه و اشتیاق در مسیر خلق آثار جدید و همچنین نوشتن کتاب در زمینه موسیقی اهتمام می‌ورزد. میلاد کیایی، موسیقیدان، نوازنده سنتور و آهنگساز شناخته شده کشورمان به تازگی آلبومی تحت عنوان «به یاد گل‌ها» تولید کرده که در آن سعی کرده به یاد برنامه رادیویی محبوب گل‌ها که در دهه‌های ۳۰، ۴۰ و ۵۰ پخش می‌شد و مخاطبان بسیاری داشت تمام اصول مربوط به تولید یک آلبوم موسیقی را رعایت کرده و آن را با صدای یک خواننده جوان ضبط و منتشر کند. همچنین کتاب دوم این هنرمند نیز به زودی همراه با آلبوم رونمایی خواهد شد. به بهانه انتشار این دو اثر با میلاد کیایی به گفت‌وگو نشسته‌ایم که مشروح آن را در ادامه از نظر می‌گذرانید:

میلاد کیایی_نوازنده سنتور

آقای کیایی، شما از جوانی تاکنون برای فرهنگ شنیداری موسیقی ایران کوشیده‌اید و حالا جدیدترین اثر خودتان «به یاد گل‌ها» را روانه بازار کرده‌اید. ابتدا درباره این آلبوم بفرمایید.

استارت آهنگ‌های آلبوم «به یاد گل‌ها» که برای من بسیار حس نوستالژیکی داشت از یاد و خاطره برنامه ماندگار «گل‌ها» زده شد. من به یاد برنامه‌ گل‌ها، زنده‌یاد داوود پیرنیا و دستیار اول‌شان آقای دکتر منوچهر معین‌افشار و همچنین آهنگ‌های جاودانه آن زمان به فکر تولید چنین آلبومی افتادم. برنامه گل‌ها یکی از بهترین برنامه‌های رادیو در آن دوران بود که مورد حمایت همه طبقات جامعه قرار گرفت؛ به طوری که هم هنرمندان این برنامه را می‌پسندیدند هم هنردوستان و هم جوانان و کارگران و همه و همه.

همه ما کم‌ و بیش درباره برنامه «گل‌ها» شنیده‌ایم و هر بار می‌خواهیم دوره‌ای طلایی در موسیقی نام ببریم از آن دوران یاد می‌کنیم اما چه چیزی از آن دوران و چه ویژگی‌هایی از برنامه «گل‌ها» بیشتر توجه شما را جلب کرد که تصمیم گرفتید این اثر را به یاد گل‌ها تولید کنید؟

آن دوران واقعاً دوران پاک و عاشقانه‌ای بود که همه چیز بوی شور و شوق و سر زندگی می‌داد و قابل مقایسه با الآن نیست. یکی از ویژگی‌های خوب برنامه گل‌ها این بود که درباره قطعات پخش‌شده به شنوندگان توضیح می‌داد و مثل الآن نبود که فقط نام خواننده اثر را ببرند و بگویند: «شنوندگان عزیز آهنگی که هم‌اکنون می‌شنوید با صدای فلان خواننده است!» مگر قرار نبود رادیو و تلویزیون برای این جامعه دانشگاه باشد؟ آخر این چه دانشگاهی است…؟ چرا در رادیو و تلویزیون نام آهنگساز، ترانه‌سرا و دستگاه قطعه پخش‌شده را نمی‌برند و آن‌ها را معرفی نمی‌کنند؟ به ذهن من رسید که بیایم تحت تاثیر و به یاد برنامه موفق گل‌ها یک آلبوم منتشر کنم؛ آلبومی که یک شاعر، شعر آن را بگوید، نام دستگاه برده شود، تکنوازی و هم‌نوازی داشته باشد و نام نوازنده‌ها برده شود و تنوعی هم در کار باشد. این‌طور شد که من استارت این آلبوم را زدم و در حدود ۵۰ روز آن را ساختم. این آلبوم با صدای خواننده جوان و خوش‌آوازی از دیار فرهنگ‌پرور همدان به نام آقای سروش مظفری ضبط و منتشر شد. آقای مظفری صدای قشنگ و دلپذیری دارند. با این‌که جزو کارهای اولی بود که انجام می‌دادند ولی بسیار مورد پسند و مورد تایید قرار گرفت. سی‌دی این اثر با همکاری جناب آقای رضا مهدوی منتشر شده و قرار است در نیمه نخست اردیبهشت‌ماه همراه با کتاب «دل به دریا زدن» رونمایی شود.

کتاب «دل به دریا زدن»، دومین کتابی است که از شما منتشر می‌شود. کمی درباره محتوای این کتاب بگویید.

این کتاب گلچینی از یک عمر خاطرات تجربی و آموزشی است. این کتاب خاطره تنها نیست تجربی تنها هم نیست بلکه درس است. کتاب «دل به دریا زدن» حداکثر تا نیمه اردیبهشت ماه منتشر می‌شود. من برای این کتاب هیچ قیمتی نگذاشته‌ام. کتاب در وهله نخست به همه دوستان هدیه می‌شود اما اگر کسی علاقه‌مند بود کتاب «دل به دریا زدن» را تهیه کند در بخش قیمت کتاب نوشته‌ شده «همت عالی!» یعنی هر چه دوست داشتید لطف کنید.

بعد از این‌که کتاب اول‌تان با نام «راز آشکارا» با سانسور شدیدی مواجه شد، می‌خواستید نسخه سانسور نشده را در خارج از کشور منتشر کنید. سرنوشت چاپ آن کتاب در خارج از کشور به کجا رسید؟

همان‌طور که می‌دانید بخش زیادی از کتاب «راز آشکارا» در زمان پرزیدنت والامقام احمدی‌نژاد با سانسور مواجه شد! اگر بخواهم دقیق بگویم ۸۳ صفحه از این کتاب سانسور شد. من بخش‌های سانسور شده این کتاب را می‌خواستم در پاریس منتشر کنم اما به خاطر مسائل مالی که پیش آمد تصمیم گرفتم این کار را در همین جا انجام بدهم.

فکر می‌کنم این موضوع آزرده‌ خاطرتان کرده باشد؟

ببینید… محمودی خوانساری چرا اوایل انقلاب فوت شد؟ از نظر من که او فوت نشد بلکه دق کرد. قوامی، خواننده بسیار محترم و باشخصیت و همچنین عبدالوهاب شهیدی، این‌ها هم نمردند بلکه دق کردند.

برای چاپ کتاب «دل به دریا زدن» هم این سخت‌گیری‌ها در بخش سانسور لحاظ شد؟

در کتاب «دل به دریا زدن» بسیاری از حرف‌ها را رک گفته‌ام و برایم جالب بود که چطور اجازه انتشار گرفته است؟ من هیچ‌وقت آدم سیاسی‌ و جنجالی نبودم و خاطراتی هم که در این کتاب تعریف کردم همه با صداقت بوده‌اند؛ شاید به این خاطر هم بود که کتاب دوم من کمتر مورد سانسور قرار گرفت. تجربه تاریخی به ما آموخته که در طول تاریخ هیچ سیاستی آخر و عاقبت ‌به خیری نداشته است. آنچه که آخر و عاقبت ‌به خیری داشته، پاکی، صداقت و درستی بوده است. بنابراین می‌توانم بگویم سانسور بسیار کمتر شده است. مردم امروز هم در بیان و انتقال عقیده کمی قدرت بیان پیدا کرده‌اند. شرایط الآن نسبت به گذشته تغییر کرده است. مثلاً ۲۰ سال پیش که این‌طور نبود. موی سپید من هم دلیل دیگری بود که باعث شد سانسور کمتری اتفاق بیفتد. به هر حال من در آستانه ۸۰ سالگی هستم. شاید کمی حرمت نگه داشته‌اند….

آیا در آستانه ۸۰ سالگی و با تجربهای که از سر گذراندید و اتفاقاتی که به خصوص در مورد سانسور کتاب‌تان رخ داد، همچنان برای کار کردن همان شور گذشته را دارید؟

من همچنان به فعالیت ادامه می‌دهم و انگیزه دارم. من بیکار نیستم. کتاب «دل به دریا زدن» شاید زیر یک‌دهم از جمع خاطرات من است. دلم می‌خواهد قبل از این‌که از دنیا بروم گلچینی از درس‌های تجربی‌ام را به صورت پرسش و پاسخ بازنویسی کنم. در نوجوانی شور و شوق عجیبی در من وجود داشت. من از دوران کودکی نوازندگی سنتور را نزد ایرج کیایی، برادر زنده‌یادم که از شاگران بسیار خوب استاد صبا بودند شروع کردم. موسیقی در خانواده ما موروثی است اما شغل نیست، بلکه عشق و شور است. این خواسته پدرمان بود. همه ما اهل موسیقی بار آمدیم ولی این‌طور نبود که بخواهیم با آن دکان باز کنیم. حالا این‌که گاهی آهنگی منتشر می‌کنیم یا شاگردی می‌گیریم بحثش متفاوت است.

منبع : ایران آرت / محمد مالمیر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا