کتاب و ادبیات

چگونه راوی داستانتان را انتخاب کنید

باربارا داینز به نویسندگان مبتدی یاد می‌دهد که زاویه دید مناسبی برای روایت داستان انتخاب کنند

بادباننعیم نوربخش

هر کسی از زاویه دید خاص خودش به جهان پیرامون و رویدادهای آن می‌نگرد و همین امر است که موجب می‌شود نوشتن امری شخصی و منحصربفرد قلمداد شود. راوی در داستان ابزاری است که به نویسنده کمک می‌کند تجربیات عاطفی و درونی خود در طول نوشتن را به خواننده منتقل کند. اگر یک داستان‌نویس نتواند داستانش را از زاویه دید مؤثری روایت کند، صرف‌نظر از کیفیت محتوا، مخاطبان خود را سردرگم خواهد کرد. انتخاب زاویه دیدی که مناسب یک داستان باشد به طور خاص برای نویسندگان تازه‌کار دشوارتر است. به منظور کمک به نویسندگان مبتدی و علاقه‌مندان به داستان‌نویسی در ادامه مقاله‌ای را به قلم «باربارا داینز» انتخاب و به فارسی برگردانده‌ایم که به موضوع نحوه انتخاب زاویه دید در روایت داستان می‌پردازد. این مقاله در نسخه شماره ۲۵۴ مجله «رایترز فورِم» مورخ ۲۴ می ۲۰۲۳ به چاپ رسیده است. باربارا داینز اهل انگلستان و یک نویسنده حرفه‌ای است که بیش از ۴۰ سال تجربه در حوزه داستان‌نویسی دارد. او صدها داستان کوتاه و مقاله نوشته است که در مجلات معتبر ادبی به چاپ رسیده‌اند. او در حال حاضر  ستون‌نویس مجله «رایترز فورِم» بوده و در کنار آن به برگزاری کارگاه‌های داستان‌نویسی اشتغال دارد. از وی کتابی با عنوان «مسترکلاس نویسندگی خلاق» نیز منتشر شده است.

باربارا داینز، مدرس داستان‌نویسی
باربارا داینز، مدرس داستان‌نویسی

شاید ترجیح می‌دهید داستان خود را با استفاده از ضمیر «او» از نگاه راوی سوم شخص بیان کنید یا شاید هم ضمیر «من» از زاویه دید اول شخص برای شما جذابیت بیشتری داشته باشد؟ تصمیم گرفتن درباره این موضوع گاهی دشوار می‌شود. مواردی از قبیل حس و حال درونی، جامعه مخاطب، ژانر داستان یا علایق شخصی روی انتخاب روشی برای روایت یک داستان اثرگذار هستند. اگر در این باره دچار تردید هستید شروع به نوشتن چند جمله از زاویه دید سوم شخص کنید و سپس آن را بلند برای خودتان بخوانید. بعد راوی را به اول شخص تغییر دهید و دوباره به صدای خودتان گوش کنید.

در یک داستان کوتاه لازم است که از همان ابتدا  کاراکتر اصلی را معرفی کنید. خواننده باید بتواند از آغاز داستان فورا این کاراکتر را شناسایی کند تا بتواند در ماجرایی که برایش پیش می‌آید سهیم شده و به دانستن سرانجام کار او علاقه‌مند شود. به طور مثال به دو روش می‌توانید داستان را آغاز کنید:

یک- نگاه خیره جیک و دان به هم دوخته شده بود، تنِش بین آن دو داشت بالا می‌گرفت.

دو- جیک به دان خیره شد – او می‌توانست بروز تنِش میانشان را احساس کند.

در شیوه روایت دوم به سرعت می‌توان دریافت که جیک کاراکتر اصلی داستان است. از اینجا به بعد باید طرز نوشتن خود را طوری تنظیم کنید که شخصیت و وضعیت جیک را منعکس کند. طرز بیان یک داستان کوتاه معمولا می‌تواند معلوم کند که روایت از زاویه دید سوم شخص بهتر است یا اول شخص. اگر قرار است ماجرا به شکل طنزآمیز با عباراتی ساده و خودمانی بیان شود، راوی اول شخص گزینه مطلوب‌تری است:

من کلا یه آدم شلخته و فراموشکارم، با ریتم خاص خودم وول می‌خورم. تا حالا که برام خوب بوده!

همین متن از زاویه دید راوی سوم شخص کمی جدی‌تر به نظر می‌رسد:

او همیشه آدمی شلخته و ولنگار به نظر می‌رسید یعنی با ریتم خاص خودش وول می‌خورد که البته برای او مناسب هم به نظر می‌رسید!

در یک رمان این فرصت مهیاست که نویسنده زاویه دید راوی را از سوم شخص به اول شخص تغییر دهد.

جلد کتاب مسترکلاس نویسندگی خلاق اثر باربارا داینز
جلد کتاب مسترکلاس نویسندگی خلاق اثر باربارا داینز

ضمیر اول شخص

این روش احساسی‌تری برای نوشتن است زیرا در مقایسه با ضمیر سوم شخص، مؤلف می‌تواند تحت پوشش ضمیر «من» به کاراکتر اصلی نزدیک‌تر شود. اگر تمام داستان از زاویه دید «من» بیان شده باشد، نویسنده از کاراکتر اصلی داستان هرگز دور نخواهد ماند. شخصیت کاراکتر به طور کامل عیان می‌شود و این به مخاطب کمک می‌کند تا راحت‌تر با او هم‌ذات‌پنداری کند و از آن مهم‌تر برای سرنوشت او اهمیت ویژه قائل شود.

ولی روایت تمام داستان از نگاه اول شخص محدودیت‌هایی دارد از جمله این که مخاطب ناچار است تمام رویدادها را از چشم او مشاهده کند. این یعنی چشم‌انداز پیش روی مخاطب بسیار محدودتر می‌شود. به طور مثال وقتی «منِ» راوی به گل‌های داوودیِ توی باغچه نگاه کند خواننده نیز گل‌ها را همراه با او تماشا می‌کند. اما پیش از آن که کاراکتر ما به گل‌های لاله‌ای که در جوار گل‌های داوودی کاشته شده‌اند فکر کند یا درباره آن‌ها حرفی بزند، خواننده از وجودشان به کلی بی‌اطلاع خواهد ماند. استفاده از راوی اول شخص به این معنی است که داستان را باید از لابلای ذهن او پیش ببرید. بیان هر چیزی خارج از تجربیات وی یک خط قرمز است.

ضمیر سوم شخص

استفاده از «او»یِ راوی در بیان داستان، رایج‌ترین شیوه روایت است چرا که محدودیت‌های کمتری نسبت به «منِ» راوی دارد. نویسنده چشم‌انداز گسترده‌تری را می‌تواند پیش روی مخاطب به تصویر بکشد و از انعطاف‌پذیری بیشتری هم بهره ببرد.

این زاویه دید به راوی اجازه می‌دهد که ضمن حفظ ارتباط نزدیک با کاراکتر، گهگاهی از او فاصله بگیرد. نویسنده می‌تواند از یک زاویه دید خارج شود تا صحنه را توصیف کند و دوباره به زاویه دید قبلی برگردد. نویسنده به اندازه راوی شخص اول نمی‌تواند با احساسات کاراکتر درگیر شود. بنابراین عیب روایت از زاویه دید سوم شخص این است که رابطه عاطفی با کاراکتر کمرنگ‌تر می‌شود. البته معنایش این نیست که نویسنده تمام ارتباط عاطفی خود با کاراکتر را قربانی می‌کند اما در نگاه خواننده، واژه‌ «او» به طرز اجتناب‌ناپذیری دورتر از ضمیر دوستانه‌تر «من» است.

در روایت سوم شخص احتمال این زیاد است که نویسنده وسوسه شود تا از ذهن یک کاراکتر به ذهن کاراکتر دیگری جهش کند. چنانکه گفتم این تکنیک در رمان پذیرفتنی است اما به ندرت در داستان کوتاه جواب می‌دهد. ویراستاران تمایل دارند که خواننده بتواند با یک کاراکتر اصلی در داستان پیوند عاطفی برقرار کند. اگر خواننده دلواپس یکی از کاراکترها باشد و نویسنده ناگهان از ذهن او خارج شود و مخاطب را به عالم ذهنیات کاراکتر دیگری ببرد، ممکن است تجربه ناخوشایند و آزاردهنده‌ای برای خواننده رقم بزند.

وقتی روی پیرنگ یک داستان کوتاه کار می‌کنید به یاد داشته باشید که روایت داستان تنها از یک زاویه دید برای مخاطب مطلوب‌تر است بنابراین بهتر است که تغییر راوی را تا جای ممکن محدود کنید. حتی تحمل کاراکترهای متعدد برای خواننده دشوار است چه برسد به تغییر زاویه دید راوی.

تغییر زاویه دید راوی

در رمان، نویسنده دست بازتری دارد. استفاده از طیف وسیع‌تری از زوایای دید می‌تواند مزایای بسیاری برای یک رمان داشته باشد. راه‌های زیادی وجود دارد تا بتوانید وقوع تغییر در زاویه دید راوی را به روشنی نشان دهید: مثل فاصله‌گذاری در صفحه پیش از تغییر زاویه دید، نام‌گذاری فصلی جدید از رمان با اسم کاراکتری دیگر یا ذکر نام کاراکتر مزبور در جملات آغازین یک فصل. اما باید اطمینان کسب کنید که تغییر زاویه دیدِ راوی برای پیشرفت داستان در آن مقطع خاص ضرورت و اهمیت کلیدی داشته باشد.

جلد نسخه شماره 254 مجله «رایترز فورِم» مورخ 24 می 2023
جلد نسخه شماره ۲۵۴ مجله «رایترز فورِم» مورخ ۲۴ می ۲۰۲۳

سایر زوایای دید

ویراستاران طرفدار راوی سوم شخص یا اول شخص برای داستان‌های کوتاه تجاری هستند اما گزینه‌های دیگری نیز وجود دارد. این زوایای دید از محبوبیت کمتری برخوردارند و عموما برای روایت داستان‌های ادبی یا آثار ارسالی به رویدادهای رقابتی استفاده می‌شوند.

در زاویه دید دوم شخص، کاراکتر اصلی در سرتاسر داستان در پوشش ضمیر «تو» خطاب می‌شود.

تو با احساسی غریب از خواب برمی‌خیزی و تصمیم می‌گیری مستقیما به ملاقات تام بروی و سنگ‌هایت را با او وا بکنی. در طول مسیر، تو …

یا از راوی دانای کل استفاده می‌شود. در این نوع روایت نویسنده در ذهن کاراکترهای متعدد داستان ورود و خروج می‌کند. این شیوه می‌تواند مخاطب را سردرگم کند اما برای روایت برخی داستان‌های خاص مناسب است. گزینه دیگر روایت ساده یک داستان بدون درگیر شدن با یک زاویه دید خاص است. نمونه آن را نیز همه شنیده‌ایم؛ یعنی داستان‌هایی که با فرمول «یکی بود یکی نبود …» شروع می‌شوند.

زمان گذشته یا حال؟

پیش‌تر از این استفاده از افعال زمان گذشته، روشی ایمن و سنتی برای روایت یک داستان یا رمان قلمداد می‌شد اما امروز استفاده از زمان حال به خصوص برای داستان‌های کوتاهِ تجاری، محبوبیت بیشتری کسب کرده است.

به طور خاص اگر داستان کوتاه‌تر از حد معمول باشد استفاده از راوی اول شخص در زمان حال به خوبی جواب می‌دهد:

بی‌خبر از همه چیز با کمی ترس به سوی او قدم برمی‌دارم. چه می‌خواهد بگوید؟ به سختی نفس می‌کشم.

همین جملات در زمان گذشته:

بی‌خبر از همه چیز با کمی ترس به سوی او قدم برداشتم. چه می‌خواست بگوید؟ به سختی نفس می‌کشیدم.

مثال دوم نمی‌تواند مانند زمان حال، تنشی را که کاراکتر تجربه می‌کند به خواننده انتقال دهد. بسیاری از رمان‌های معاصر با زمان حال نگارش یافته‌ و مورد پسند مخاطبان نیز واقع شده‌اند. اما انتخاب زمان تا حد زیادی به ژانر و خط داستانی وابسته است. پس همیشه زاویه دید راوی داستان خود را با احتیاط انتخاب کنید!


🔥 ممکن است این مطلب نیز برای شما جالب باشد: 👈۵ راه برای شروع یک روایت داستانی


نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا