بادبان– نسرین بابایی – سِر دیوید کورتنی سوشِی متولد دوم می ۱۹۴۶ در انگلستان، بازیگری نامدار در حوزه تئاتر و تلویزیون است که در ایران و جهان به خاطر ایفای نقش هرکول پوآرو در سریالی که براساس مجموعه داستانهای نوشتهشده توسط آگاتا کریستی ساخته شده، بیشتر شناخته شده است. این سریال از ژانویه ۱۹۸۹ تا نوامبر ۲۰۱۳ روی آنتن بود. پدر او اصالتا از یهودیان اهل لیتوانی بوده و نام خانوادگی عجیب آنها یعنی سوشِی که در ایران گاهی به اشتباه ساچِت نیز تلفظ میشود ریشه در زبان عبری دارد. در ادامه برگردان فارسی متن مصاحبه مجله Candis با دیوید سوشِی را میخوانید که در نسخه ژانویه ۲۰۲۴ این نشریه منتشر شده است.
در اقامتگاه موقتی «دیوید سوشِی» که عمارتی ساده و تمیز باقیمانده از دهه ۱۹۳۰ در جنوبغربی لندن است و تنها چند گام با کرانههای رودخانه «تِیمز» فاصله دارد به دیدار او میرویم. او آرام نشسته و غرق در افکار خودش است. البته که باید چنین باشد. هنوز تور او به دور استرالیا با عنوان «پوآرو و فراتر، نگاهی به سیر گذشته» به پایان نرسیده بود که سفری به اقصینقاط انگلستان را برای او ترتیب دادند. اوایل سال ۲۰۲۳ را نیز با اقامتی سه هفتهای در محله هنری «همپستید» در لندن پشت سر گذاشت. در دنباله تور یادشده وی قرار است از ژانویه ۲۰۲۴ سفری را به دیگر شهرهای انگلستان و ایرلند آغاز کند که در ماه مارس به کاردیف ختم میشود. در ادامه این مطلب، گفتوگوی «جفری وانزِل»، نویسنده و روزنامهنگار را با «دیوید سوشِی» خواهید خواند که در سن ۷۷ سالگی به سر میبرد. موضوع گفتوگو نیز به طور کلی تجربه ارزنده او در بازیگری و به طور خاص ایفای نقش کارگاه محبوب بلژیکی در سریال تلویزیونی پوآرو است که برای مدت ۲۵ سال روی آنتن بود.
سوشِی نخستین بار وقتی ۱۷ ساله بود در مدرسه ولینگتون در سامِرِست برای بازی در نمایش مکبث روی صحنه رفت. او در واپسین سالهای مدرسه به «تئاتر ملی جوانان» پیوست و از آنجا بود که حرفه بازیگری را به طور جدی دنبال گرفت. از سال ۱۹۶۶ کارش را در آکادمی هنرهای موسیقی و نمایشی لندن ادامه داد و وارد تئاترهای رپرتوار شهر چِستر شد. او میگوید «بهترین جای ممکن کارم را شروع کردم. یک هفته نقش مردی جوان را بازی میکردم و هفته بعد نقش رِنفیلد را در نمایش دراکولا به عهده داشتم». او معتقد است که بهترین اتفاق زندگیاش سال ۱۹۷۲ حین بازی در نمایشهای رپرتوار تئاتر بلگرِید در کاونتری رقم خورده است. در این مجموعه زنی به نام «شیلا فِریس» پیشگام سایر هنرپیشگان بود. سوشی میگوید: «همه بازیگران مرد دلباخته او بودند و به این راحتی نمیشد به او نزدیک شد. خیلی طول کشید تا او حتی متوجه حضور من شود».
اما سوشِی آنقدر پشتکار داشت که تا سال ۱۹۷۶ منتظر بماند و با او ازدواج کند. در سال ۱۹۸۱ نخستین فرزند این زوج یعنی پسری به نام رابرت به دنیا آمد. دو سال بعد نیز دخترشان کاترین متولد شد. هر دو فرزند آنها ازدواج کردهاند و سوشِی امروز دو نوه دختر و پسر هم دارد. متأسفانه فرزند رابرت خیلی زود به بیماری توبروز اسکلروزیس یا تصلب تکمهای مبتلا شد. این بیماری نادر از هر ۶۰۰۰ کودک متولدشده در بریتانیا یک نفر را گرفتار میکند و موجب میشود در بدن فرد مبتلا تومورهای خوشخیم سرطانی ظاهر شوند. سوشِی درباره نوه بیمارش میگوید «او قدرت تکلم و جویدن ندارد. اما پسر نازنینی است. من عاشقش هستم».
سوشِی ایمان تزلزلناپذیری به خدا دارد و متون اکثر دینهای جهان را میخواند. سرنوشت نوهاش بیتردید سنگ محک باورهای دینی اوست. وی میگوید «بلی، وضعیت دشواری است و نباید حقیقت را جور دیگری وانمود کرد. باور این که آفریننده عشق بتواند بندهاش را دچار چنین مصیبت دردناکی کند سخت است. اما این باعث نمیشود خدشهای به ایمان من وارد شود. در واقع ایمان من مورد امتحان قرار گرفته است که نتیجهاش نیز تحکیم آن خواهد بود».
پس از سالها اقامت در محله «ایستاِند» لندن، سوشِی و همسرش شیلا تصمیم گرفتند به مزرعهای اجارهای در ویلتشایر نقلمکان کنند. محل سکونت فرزندانشان حدودا نیم ساعت با آنها فاصله دارد. سوشِی در سال ۱۹۷۳ به مؤسسه رویال شکسپیر پیوست و مدت ۱۳ سال به همکاری با آن ادامه داد. اگر از او بخواهید دو نقش به یادماندنی از این دوره را نام ببرد بیدرنگ از نقش «شایلوک» در «تاجر ونیزی» و «یاگو» در «اتللو» با همکاری «بنکینگزلی» یاد خواهد کرد. اما بازی در سریال تلویزیونی «لکهای روی منظره» اقتباسشده از رمان «تام شارپ» بود که نقطه عطف شهرت سوشِی قلمداد میشود. پس از این سریال مسیر او برای بازی در سریال پوآرو هموار شد. نخستین قرارداد هنرپیشگی او در تلویزیون برای مدت شش ماه منعقد شده بود.
او در این باره میگوید «چه کسی از آینده خبر داشت؟ من سال به سال قرارداد میبستم تا سرانجام موفق شدم در تمام داستانهایی که آگاتا کریستی برای هرکول پوآرو نوشته بود، ایفاگر نقش او باشم. تجربه بینظیری بود. نیمی از سال را درگیر ضبط فصل بعدی مینیسریال پوآرو بودم و نیمی دیگر را روی صحنه تئاتر میگذراندم». او حین بازی در سریال پوآرو در نمایشهایی مانند تئاتر دونفره «اولیانا» اثر «دیوید ممِت» با ایفای نقش «لیا ویلیامز» در سال ۱۹۹۳ یا «همه پسران من» نوشته «آرتور میلر» در سال ۲۰۱۱ درخشید. البته حضورش در نمایش «اهمیت جدی بودن» و بازی در نقش زنی به نام «بانو براکنِل» در سال ۲۰۱۵ هرگز فراموش نخواهد شد. وقتی تهیهکننده این نمایش «کیم پوستر» این نقش را به او پیشنهاد کرد، سوشِی نتوانست جلوی قهقههاش را بگیرد.
سوشِی درباره بازی در نمایش «اهمیت جدی بودن» میگوید «اول پیشنهاد بازی در آن را رد کردم. همسرم شیلا بعد از آن به من گفت باید بیشتر درباره این نقش فکر کنم. او گفت نباید فقط پانتومیم یک کدبانو را اجرا کنی بلکه تمام مهارتهایی را که بر اثر تجربه کسب کردهای باید در قالب این کاراکتر بریزی». وی ادامه میدهد «من هم همین کار را کردم. نقش «بانو براکنِل» را همانطور اجرا کردم که نقش «یاگو» را روی صحنه برده بودم. دو ساعتونیم طول میکشید تا گریم و لباس پوشیدن تمام شود. تجربه بینظیری بود».
و در نهایت ستاره درخشان میان تمام این نقشها شخصیت «هرکول پوآرو» بود. از او میپرسم چه چیز باعث شد که این کارآگاه ریزبین و وسواسی بتواند خود را در قلب مخاطبان جا دهد؟ او پاسخ میدهد «درست است که او آدم پرطمطراق و خودخواهی است اما خصوصیات بینقصی هم دارد. همیشه در برخورد با دیگران ادب را رعایت میکند. وقتی اولین بار در نقش پوآرو جلوی دوربین رفتم به نظرم آمد که او را کمی ملالآور نمایش دادهام. اما هنوز نامههایی از سرتاسر دنیا به دستم میرسد که نویسندگانشان میگویند عاشق همنشینی با چنین شخصیتی هستند. به نظرم پوآرو از آن آدمهایی است که حضورش باعث میشود اطرافیان احساس امنیت کنند. حتی یک داستان هم ندارد که در آن خلافکاران به پیروزی نهایی برسند. این سریال باعث میشود یک خانواده در دنیایی که گاهی ناامن به نظر میرسد احساس امنیت و آرامش کند».
از او میپرسم آیا خودش هیچوقت از شخصیت هرکول پوآرو دلزده و خسته نشد؟ بیدرنگ جواب میدهد «هرگز. حتی یک روز هم در طول فیلمبرداری چنین احساسی نداشتم. از همان لحظه که از خواب برمیخاست تا پایان روز و برگشتن به رختخواب دقیقا میدانستم که چه خواهد کرد: مثلا ناهار چه خواهد خورد، لباسش را از کجا خواهد خرید یا چه روزنامهای را مطالعه خواهد کرد». میپرسم اگر در واقعیت وجود داشت آیا میتوانست دوست خوبی برای تو باشد؟ سوشِی جواب میدهد «مطمئن نیستم. فکر نمیکنم شخصا بتوانم با او کنار بیایم. البته شباهتهای زیادی با هم داریم. من هم ذاتا انسان منضبطی هستم: به طور مثال کتابهایم در قفسه به ترتیب ارتفاع ردیف شدهاند. از طرفی تفاوتهای زیادی نیز بین ما وجود دارد. من تقارن را دوست دارم اما به نظرم پوآرو را میتوان مبتلا به بیماری اختلال وسواس فکری قلمداد کرد». او ضمن خنده میگوید «با تمام اینها عاشق او هستم». از سوشِی میپرسم آیا این سریال آخرین نسخه هرکول پوآرو خواهد بود که ما میبینیم؟ وی پاسخ میدهد: «از لحاظ این که من نقش او را ایفا کنم بلی، این آخرین نسخه خواهد بود. از من دعوت شده بود که نقش او را در فیلمی ایفا کنم که داستانش نوشته آگاتا کریستی نبود. البته من قبول نکردم. من در نمایش تلویزیونی بیش از ۷۰ داستانی که آگاتا کریستی برای پوآرو نوشته بود حضور داشتم».
گفته میشود بازی سوشِی در نقش هرکول پوآرو به طور خاص مورد توجه و علاقه ملکه فقید بریتانیا واقع شده بود. او در این باره میگوید «مادر ملکه فقید نیز همینقدر به بازی من در این نقش علاقه داشت. در واقع ما برای او و سایر اعضای خانواده سلطنتی یک قسمت خاص از فیلم را فرستادیم که داستان خودش را دارد. ملکه گاهی وقتها میهمانیهای ناهار جمعوجور و خودمانی در کاخ باکینگهام برگزار میکرد و من خوششانس بودم که به یکی از آنها دعوت شدم. در پایان ناهار به میهمانان میوه تعارف شد. وقتی سبد میوه به من رسید در حال صحبت کردن با دوک ادینبورو بودم. نمیخواستم تماس چشمی خودم را با او قطع کنم. بنابراین دستم را به پشت شانهام بردم و به طور اتفاقی یک انبه برداشتم. در آن لحظه تمام چیزی که درباره انبه میدانستم این بود که بهترین مکان برای خوردن انبه حمام است چون آنجا میتوانید تا جای ممکن کثیفکاری کنید. اما من در کاخ باکینگهام بودم. پس فوری تصمیمم را گرفتم. رو به شاهزاده فیلیپ کردم و گفتم عذرخواهی میکنم قربان، گمان میکنم در صورت میل این انبه خودم را خجالتزده خواهم کرد. او خیلی زود متوجه منظورم شد و گفت نگران نباش. آن را به من بده تا نشان بدهم که چطور باید تناولش کنید. سپس در برابر همه نحوه پوست کندن و قاچ کردن انبه را نمایش داد. او خیلی حرفهای عمل کرد و در پایان کار به من نگاهی انداخت و گفت “وُیلا! درست مثل پوآرو” تمام جمع زدند زیر خنده».
پس از میهمانی ناهار سوشِی به تهیهکننده سریال «برایان ایستمن» تلفن میکند و قضیه را برایش تعریف میکند. او درباره ادامه ماجرا میگوید «به ایستمن گفتم باید یکی از قسمتهای سریال پوآرو را پیدا کنیم که همین واقعه در آن رخ داده بود. نام آن قسمت از سریال که سال ۱۹۹۱ ضبط شده بود سرقت یاقوت سلطنتی بود و وقایع آن طی بازدید پوآرو از یک عمارت بزرگ روستایی رخ میداد. در این قسمت هرکول یک انبه در ظرف میوه میبیند. وقتی میزبان به او میگوید که نمیداند چطور باید آن را میل کرد، پوآرو به او نشان میدهد. وقتی میزبان از مشاهده نحوه عمل پوآرو شگفتزده میشود و میگوید “خدای من، پوآرو تو چطور این را یاد گرفتی!”، من پاسخ میدهم که یک دوک این را به من آموخت. ما یک نسخه از این فیلم را به کاخ ملکه فرستادیم. از آن موقع به بعد هر وقت در مراسمی که شاهزاده فیلیپ حضور داشت میرفتم او به من میگفت “آه، آقای انبه!».
کارنامه کاری غنی سوشِی کلکسیونی از جوایز و افتخارات را نصیب او کرده است: جایزه OBE در سال ۲۰۰۸، جایزه CBE در سالهای ۲۰۱۱ و ۲۰۲۰ و نشان شوالیه که به دلیل ابتلا به کووید، او در ژانویه ۲۰۲۲ موفق به دریافت آن شد. وی میگوید «من در نمایشهای زیادی روی صحنه درخشیدهام اما تمام آنها در مقایسه با بازی در نقش پوآرو چندان به چشم نمیآیند. آیا این خوشاقبالی من نیست؟ تمام افتخاراتی که به خاطر بازی در نقش این مرد ریزاندام نصیبم شد. اطمینان دارم که وقتی اعلامیه ترحیم من منتشر شود خاطرهای که از نقش هرکول پوآرو در ذهن مردم نقش بسته، خبر فوت من را تحت شعاع قرار خواهد داد اما دوست دارم چند کلمهای نیز درباره سایر کارهایم یادآوری شود. البته هرگز حرف بازنشستگی را پیش نمیآورم. ترجیح میدهم بگویم وقتی تلفن دیگر زنگ نمیزند».