بادبان – نیما نوربخش – مصاحبهای که میخوانید برایند یک گفتوگوی خواندنی بین سه تن از خبرنگاران روزنامه قانون و عبدالرضا کاهانی کارگردان و فیلمنامهنویس بنام سینمای ایران است که اوایل اردیبهشت ۱۳۹۴ در دفتر این روزنامه انجام شد و با اندکی حذفیات در شماره ۵۰۸ (۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۴) منتشر شد و مورد توجه رسانههای فارسی زبان داخلی و خارجی قرار گرفت. از جمله آنکه روزنامه کیهان بر این روزنامه و این کارگردان تاخت و تیشرت سبزرنگ کاهانی و عکسش بر جلد روزنامه و انتخاب تیتر را نشانه پیامهای سیاسی این مصاحبه برشمرد. حال آنکه عکس جلد، کنار دیوار روبروی ساختمان روزنامه در خیابان ولیعصر نبش خیابان بزرگمهر ثبت شد و صرفا حاصل همفکری گلآرا سجادیان (عکاس روزنامه قانون) و من بود. همچنین در همان شب، تلویزیون منوتو در بخش اتاق خبر به تفصیل به این مصاحبه و بازخوردهایش پرداخت. به هر روی این گفتوگو حاصل یک عصرانه دوستداشتنی بین نیما نوربخش (دبیر گروه فرهنگ و هنر)، مریم قربانیفر (دستیار سردبیر) و علیرضا صدیقی (کارتونیست) جملگی از خبرنگاران روزنامه قانون با عبدالرضا کاهانی است که در همان ایام فیلم «استراحت مطلق» را بر پرده سینماها در اکران داشت. تیتر مصاحبه این بود: «کار آنها مخالفت است کار من فیلم ساختن» در زیرتیتر هم آمده بود: «سینما ریشه در آزادی دارد». اکنون و به بهانه گذشت حدود یک دهه از این دورهمی و در شرایطی که روزنامه قانون دیگر نیست و توقیف شده و کاهانی که دیگر نیست و مهاجرت کرده، متن مصاحبه را برای علاقمندان به هنر هفتم و مخاطبان بادبان بازنشر میکنیم. متن کامل این گفتوگو با عبدالرضا کاهانی را اینجا بخوانید.
«استراحت مطلق» در مجموعه آثار شما فمینیستیترین فیلمی است که دیدهایم. خودتان این مسئله را تایید میکنید؟
حتما به خاطر داستان فیلم است. هیچگاه تصمیم نمیگیرم که مثلا فیلمی فمینیستی بسازم. داستان فیلم به زنی میپردازد که درمانده است و قرار است روی پای خودش بایستد. این موضوع تعابیر و برداشتهای فمینیستی را هم دربرمیگیرد منتها دغدغه خودم اینها نیست.
ما همیشه با یک طیفی از منتقدان مواجهیم که به فیلمهای شما حمله میکنند و در تعریف فیلم، تمام شخصیتهای آن را در یک قالب قرار میدهند و از آن یک نتیجهگیری منفی به مخاطب ارائه میدهند. شما به عنوان مولف اثر آیا این نوع تحلیلها را نتیجه بدبینی آنها نسبت به خودتان میدانید یا خودتان هم با این تعابیر همعقیده هستید؟
فیلمی را نمی شناسم که همه آدمها دوستش داشته باشند. در مورد فیلمهای خودم این مسئله شدت بیشتری دارد. مخالفان فیلمهای من معمولا کسانی هستند که دیدگاههای کاملا متفاوت با من دارند و تحمل نگاه دیگران برایشان سخت است. مثلا شخصیتهای فیلمهایم دوست دارند فحش بدهند و مخالفان فیلمهایم معمولا کسانی هستند که یا فحش دوست ندارند و یا دوست دارند خودشان فحش بدهند و البته فحش نشنوند. فکر میکنم بهتر است آنها به مخالفتهایشان ادامه دهند و من هم به فیلمهایم. قرار نیست در این دنیای پهناور همه همدیگر را دوست داشته باشند. آنها معمولا همان کسانی هستند که چون تحمل نگاه دیگران را ندارند طوری جوسازی میکنند که انگار مردم علاقهای به تماشای فیلمهایم ندارند. نظر افراطی خود را به همه تعمیم میدهند و چشمانشان را روی واقعیت میبندند. آنها بهتر است به دنبال آمار تماشاگران فیلمهای مورد علاقه خودشان باشند و لطفا اجازه دهند من هم از استقبال تماشاگران و ارتباط خوبی که با آنها دارم لذت ببرم. سینما ریشه در آزادی دارد؛ گمان میکنم به حداقلهایی از آزادی رسیده باشیم که لااقل کاری با هم نداشته باشیم.
در فیلمهایتان همیشه قشر خاصی از طبقه فرودست جامعه را در یک جغرافیای مشخص به تصویر میکشید. از این منظر انگار علاقهای ندارید به طبقه مرفه جامعه نزدیک شوید. آیا این مسئله میتواند ریشه در دوران کودکی شما داشته باشد؟
ممکن است ارتباطی با دوران کودکیام داشته باشد و البته ممکن است روزی زندگی یک آدم پولدار برایم مسئله بشود که هنوز نشده است. احساس میکنم طبقات دیگر جامعه بیشتر به من نزدیکند و برایم سینماییتر هستند. انگار دوربین من از پرداخت زندگی قشر مرفه فراری است.
یک مسئله دیگر درباره شما نوع انتخاب بازیگر در آثار شماست. آیا از این تجربههای نو نمیترسید؟ کسی از مجید صالحی انتظار چنین بازی قدرتمند و متفاوتی را نداشت. حتی بازی خوب علیرضا خمسه در فیلم «بیست» هم جزو همین انتخابهای متفاوت بازیگران در فیلمهای شماست.
همه ما تصویری از هنرپیشهها در ذهن داریم. سعی میکنم به آن تصویرهای ذهنی کلیشهای بیتفاوت باشم. آدمها ابعاد مختلفی دارند و قطعا هنرپیشهها هم همین طور. تواناییهای متفاوت هنرپیشهها را زیرنظر میگیرم و از بخشهای غیرکلیشهای آن استفاده میکنم. در مورد مجید صالحی هم این گونه بود. حتی در مورد کسانی که قبل از این هم با هم کار کردهایم همین طور است. هنرپیشه زمانی هنرپیشه نیست که تکراری باشد. از موارد خاص که در تاریخ سینما موجود است و رفته رفته به تیپهای جذاب و دوست داشتنی تبدیل شدهاند بگذریم.
با این وجود فکر میکنم این بدشانسی مجید صالحی بود که فیلم در جشنواره فجر اکران نشد.
به نظرم از خوششانسی مجید صالحی بود. چیز ارزشمندی را از دست نداده است.
با این اوصاف یعنی نمیخواهید در دورههای بعدی جشنواره فجر شرکت کنید؟
نظرم را قبلا گفتهام. دوست دارم به اتفاقات مهمتری فکر کنم.
متن کامل این گفتوگوی خواندنی و ماندنی با عبدالرضا کاهانی را اینجا بخوانید