بادبان: نیما نوربخش – در زمستان سردی که گذشت فضای گالریهای تهران گرمتر از گذشته بود. چه اینکه رکود حاصل از شیوع کرونا و تبوتاب تحولات سیاسی-اجتماعی جامعه کمی فروکش کرد و فرصت مغتنمی پیش آمد تا فعالان هنرهای تجسمی نیز پا به میدان بگذارند و آثارشان را در نمایشگاههای مختلف، پیش روی هنردوستان قرار دهند. در این میانه، نخستین نمایشگاه انفرادی حسین غیائی نیز طی روزهای بیستم تا بیست و پنجم بهمنماه با کیوریتوری هلیا سلمانی در گالری ایده تهران برپا گردید. نمایشگاهی با عنوان «مرزهای بیکران درنگ» که مجموعهای از آثار این نقاش در دورههای زمانی مختلف را شامل میشد و بیش از هرچیز تعجب هنردوستان از چرایی به نمایش نگذاشتن این آثار باکیفیت طی سالیان گذشته را سبب شد. به هر حال، حسین غیائی اگرچه متولد سال ۱۳۴۲ در اردبیل است اما تا پیش از این نقاشیهایش را در هیچ نمایشگاه اختصاصی و انفرادی به نمایش نگذاشته بود.
حسین غیائی که وقتی سه ساله بوده همراه خانوادهاش به تهران آمده، درباره طلیعه و پیشینه علاقهاش به هنر نقاشی میگوید: «مانند همه بچهها در دوران مدرسه، نقاشی هم بخشی از تکلیفمان بود ولی من آنرا جدیتر انجام میدادم و از آنجایی که نقاشیهایم انتظاراتم را برآورده نمیکرد همیشه فکر میکردم که خوب نقاشی نمیکنم. این موضوع گاهی انگیزه میداد و گاهی هم ناامیدکننده میشد ولی همیشه مورد تشویق قرار میگرفتم. ۱۳ ساله بودم که اولین نقاشی با رنگ روغن را انجام دادم و برایم دنیای عجیبی بود. تا ۱۸ سالگی یادگیری مقطعی و پراکنده طراحی و تکنیکهای مداد رنگی، پاستل، سیاه قلم، آبرنگ و رنگ روغن را تجربه کردم. از سال ۱۳۶۰ هم به صورت جدیتر به نقاشی پرداختم و در حال تجربه چهارمین دوره کاریام هستم.» این نقاش میافزاید: «از آنجائی که تحصیلات دانشگاهیام در رشته داروسازی بوده، همیشه سعی کردهام هنر را به صورتی که در دانشگاهها تدریس میشود بیاموزم و مدام در جهت حفظ و اعتلای آموختههایم بکوشم.» با او در ایام برگزاری این نمایشگاه گفتوگویی مکاتبهای داشتیم که حاصل آن را در ادامه میخوانید.
آقای حسین غیائی، از چه زمانی احساس کردید که هنر نقاشی، محور و موضوع اصلی زندگی شما شده؟
از زمانی که خواستم رهایش کنم و نشد. چون تحصیلات من در رشته داروسازی بوده و نقاشی برای من منبع درآمد نبود. این دغدغه برایم همیشه وجود داشته که روزی کنار گذاشته خواهد شد. همیشه میترسیدم از اینکه یک زمانی مجبور باشم بگویم من در جوانی نقاشی می کردم.
اصولا چه شد که از فضای زندگی معمول و درس و تحصیل به دنیای هنر نقاشی ورود پیدا کردید؟
علاقه من به نقاشی با گذشت زمان بیشتر شد و البته تفاوت بین توانایی من در نقاشی و دنیای بیرون. همچنین تشویق و حمایتهای پدر و مادرم و تشویقهای دوران ابتدایی و راهنمایی در مدرسه و آموزش و پرورش نیز در این مسیر اثرگذار بود.
در این سالها بهترین تجربهای که به عنوان یک نقاش داشتید چه بوده؟
تلاش برای خودشناسی و حفظ ارتباط با جامعه هنری که برای من به دلیل مشغله زیاد در عرصه دیگر از دست رفت.
در نگاه شما و با تکیه بر تجربه زیست شخصی، فکر میکنید تحصیلات آکادمیک هنری چقدر میتواند به هنرمند شدن افراد کمک کند؟
دانشگاه در نهایت میتواند از دانشجو یک کارشناس هنری بسازد و این یک پایه و یا سکوی پرتاب است برای شکوفا شدن فرد به عنوان یک هنرمند. نه تنها همه مطالب دانشگاهی، بلکه بسیار وسیعتر از آن برای این شکوفایی لازم و ضروری هستند. اما موضوع این است که اینها کافی نیستند. هنرمند در کنار دانش نیاز به اندیشهورزی، تخیل خلاق، تمرین و ممارست دارد. همچنین دانش در زمینههای فلسفه، تاریخ، دین، جامعهشناسی و ادبیات بسیار کمککننده هستند.
مشتاقیم پیرامون تمایلات و رویکرد مفهومی آثار شما بیشتر بدانیم.
باید در نظر داشت که هنرمند دارای یک تجربه زیسته است و اعتقادات، باورها و دغدغههایی دارد که با این داشتهها به سراغ خلق اثر میرود و اگر مهارت کافی داشته باشد و اگر خلاق باشد، هرچه خلق کند انعکاس درون خود است و مجموعه آثار القاکننده تفکرات و تمایلات او است. خواه به فرم صرف بیندیشد و یا به محتوا. درون اوست که محتوا را خواسته و ناخواسته در قالب فرم میریزد و یا فرم را به خدمت محتوا میگیرد. آنچه برای من از اهمیت ویژه برخوردار است دغدغههای انسان است. لحظههای سکون و سکوت انسانها که پر از هیاهوی مرور ناگفتهها، امیدها، آرزوها، حیرانیها، پایداریها، شکستها، پیروزیها، دردها، ترسها، احساسها و عواطف است. کارهای من در مرز میان خیال و واقعیت دغدغههای انسان معاصر شکل میگیرد. در مرز اصالت فرم و در سرزمین اصالت محتوا. در درجه بعدی تاریخ و گذشته انسان در این سرزمین برایم مهم است. نشانهها، سمبلها و سازههای به یادگار مانده از گذشته و گسست از آن گذشته که گاه پر از احساس عمیق و پایدار است و موجب خلق اثر در این زمینه. طبیعت با تمامی شکوه و جلالش همیشه الهامبخش بوده و طراحی از طبیعت، تخیل را پرورش میدهد.
به نظر شما آیا مردم ایران آثار هنرهای تجسمی را در سبد خریدشان قرار دادهاند؟ سهم نقاشی در این عرصه را چطور ارزیابی میکنید؟
اصولا نقاشی امری تخصصی است به ویژه نقاشی معاصر. تبدیل این امر به کالای مورد پسند عام که در سبد خرید قرار گیرد بسیار مشکل است و گاه ناممکن. ولی آنچه اتفاق میافتد این است که امر نقاشی به کالایی تزئینی تبدیل میشود و اقبال عام پیدا میکند که به نظر من جزو اهداف اصلی نقاشی نیست.
با توجه به اینکه منبع درآمد شما کاری به غیر از نقاشی است فکر میکنید آیا هنر نقاشی میتواند چرخ اقتصادی یک زندگی معمول را بچرخاند؟
این سوال ابعاد مختلفی پیدا میکند و بحث بسیار زیادی را میطلبد. هر رهرو راه هنر به اندازه هدف و توانش گام برمیدارد. یکی نقاشی میکند و میفروشد. دیگری آموزشگاه هنر تاسیس میکند و یا در مدارس، آموزشگاهها و یا دانشگاهها تدریس میکند. گالریداری، نویسندگی، تهیه برنامههای مجازی و… از کارهایی است که میتوان از آنها کسب درآمد کرد. مهم این است که هنرمند در هیچ یک از این عرصهها صرفا سفارشپذیر نباشد.
برای خلق این آثار بیشتر به علاقه خودتان تمایل دارید یا علایق و سلایق خریداران آثار هنری؟
فقط علاقه خودم؛ من در همین قدم اول ماندهام که آیا خودم را شناختهام و آیا آنچه بر بوم مینشیند انعکاس واقعی خودم هست یا نه؟ چه رسد به این که به اقتضای علاقمندان و خریداران کار کنم. آن وقت همین مقدار اندک هم از کار باقی نمیماند. البته قبلا هم کار فروختهام و هم در بخش آموزش فعال بودهام ولی الان هرچه فرصت دارم برای مطالعه و کار نقاشی و طراحی صرف میکنم.
به نظر شما هنر به چه شکلی میتواند در بلوغ انسان معاصر اثرگذار باشد؟
انسان از راههای مختلف میتواند به بلوغ فکری برسد و یکی از این راهها پرداختن به هنر است. هنرمند نیز مانند سایر فعالان عرصه فرهنگ اراده میکند که میل به آگاهی و تأملات عمیق بشری را در خود و مخاطب تقویت کند. هنرمند سادهترین و روزمرهترین پدیدهها را به گونهای بیان میکند که مخاطب این گونه میپندارد که برای اولین بار است با این پدیده به این شکل و فرم مواجه میشود. هنرمند میتواند از طریق عمق بخشیدن به تأملات، اندیشهورزی و پرسشگری انسان در بلوغ فکری او سهیم باشد و لازمهاش این است که خود به این امور وقوف پیدا کرده باشد.
اصولا روند آفرینش یک اثر هنری برای شما از ابتدا تا انتها چه مراحلی را پشت سر میگذارد؟
من مدام طراحی میکنم و اکثر آنها را از بین میبرم. گاهی طرح مرا رها نمیکند. آنقدر مرا وادار میکند که بیندیشم، مطالعه و بررسی کنم که میبینم به یک کار تبدیل شده است. در طول خلق اثر هم طرح، رنگ و فرم چندین بار تغییر مییابد و گاه با آن چیزی که در ابتدا بوده هیچ نسبتی ندارد و به نظر من زیبائی کار نقاشی در همین است؛ در همین پویایی. در جایی از کار به این لحظه میرسم که احساس میکنم حتی یک تاش هم نمیتوانم به آن اضافه کنم. اینجا پایان کار است. البته ممکن است بعدها آن اثر در مرورهای بعدی نیاز به کار مجدد داشته باشد.
تاثیر روحیات شخصی و عوامل محیطی مانند رخ دادن یک اتفاق خوشایند یا ناخوشایند تا چه حد روی آفرینش اثر هنری شما تاثیر میگذارد؟ آیا خود را ملزم به ثابت ماندن ایده اولیه میدانید؟
من خود را ملزم به رعایت هیچ شرایطی نمیدانم. البته ناخودآگاه و خلق و خوی، تاثیر خود را همیشه دارند و این از ویژگیهای نقاشی و یا هر هنری است که بخشی از آن بداهه خلق شود. ثابت ماندن ایده هم معنایی ندارد و زیبایی نقاشی در همین است که نمیدانیم امروز چه اتفاقی خواهد افتاد، درست مثل زندگی. البته باید توجه داشت که در کار رئال و پرتره، اول و آخر کار تا حدود زیادی مشخص است ولی باز گاهی اتفاقات پیشبینی نشدهای رخ میدهد.
چقدر برای شما مهم است که این آثار همان گونهای درک شود که خودتان میخواهید؟ در واقع تا چه اندازه خوانش اثر از جانب مخاطب را آزاد میدانید؟
اصلا قرار نیست که آن چیزی که کار شده همان گونهای که ایده من است درک شود. گاهی خودم وقتی کارهای قبلی را مرور میکنم درک متفاوتی دارم پس چگونه از مخاطب این انتظار را میتوان داشت. باز باید بگویم که پویائی نقاشی در همین است که گاهی حتی خودمان هم درک مشخص و معینی از کاری که انجام شده نداریم.
به عنوان یک هنرمند چه چالشهایی را در یک مسیر هنری مهم میدانید؟
چالش شخصی شاید گذرسریع زمان، ناگفتههای بسیار و ناآزمودههای زیاد باشد. از جمله چالشهای عمومی هم میتوانم به مواردی چون آموزشهای نامناسب، ضعف تئوری در هنرجویان، کمتوجهی به مبانی و طراحی، ضعف تکنیکی از طرفی و پرداختن صرف به تکنیک از طرف دیگر( دو سر طیف) و تزئینی شدن نقاشی معاصر اشاره کنم.
پرسش آخر اینکه نمایشگاه اخیر شما در گالری ایده چگونه برگزار شد؟ و ارزیابی شما از این نمایشگاه چطور بود؟
گالری ایده با پشتوانهای که در فعالیتهای فرهنگی و هنری داشته به پیشنهاد خانم سلمانی انتخاب شد. گالری از نظر فضا مناسب بود و مدیر و همکاران محترمشان بسیار همراه بودند. جا دارد قدردانی خودم را از خانم سلمانی برگزارکننده و کیوریتور این نمایشگاه، دخترم تارا و مدیر و همکاران محترم گالری ایده که زحمت برگزاری نمایشگاه «مزرهای بیکران درنگ» را متقبل شدند ابراز کنم. همچنین سپاس ویژه داشته باشم از حضور اساتید گرامی و مهمانان عزیز و همچنین خانواده ام که مرا یاری رساندند و با نظراتشان مرا مورد لطف قرار دادند. البته لازم میدانم که بر این نکته تاکید کنم که انتظار میرود گالریها با تدابیر مدیریتی خود در جلب مشارکت موثرتر مخاطبان، اساتید و مجموعهداران مرتبط با گالری و افرادی که در زمینه هنر فعالیت دارند به برگزارکنندگان نمایشگاه در راه توسعه و بسط هنر، کمک کنند که این مهم قطعا به توسعه گالری نیز میانجامد.
عکسها: مریم اکبری