یادداشت

متنی بر حاشیه کتاب پاره‌ کردن دانش‌آموزان

بادبانسعید یزدانی* – چند روزی است که ویدیویی از یک مدرسه در تهران، نظر و نگاه اقشار مختلف جامعه را به خود جلب کرده است و نظرات متفاوت و گوناگونی نیز در برخورد این دانش‌آموزان با پاره کردن کتاب بعد از امتحانات به تحریر در آمده است. اما از هیأت مولفان کتاب درسی و وزارت آموزش و پرورش، غیر از سکوت مطلق، چیزی نه دیدیم نه شنیدیم.
اما چرا دانش‌آموزان بعد از امتحانات کتاب‌های خود را پاره می‌کنند؟ این پاره کردن از دیدگاه روانشناسی اجتماعی، یعنی یک نفرت و انزجار از آموزش، تدریس، کتاب ، مدرسه و معلم. به باور همه مردم جهان، کتاب بزرگترین سرمایه اجتماعی بشریت است و در فرهنگ ما ایرانیان، کتاب یک دوست بی‌زبان و یک یار مهربان است که انسان را می‌تواند به سرمایه و انسانیت برساند و به همه مجهولات ما پاسخ دهد و در شرایط تنهایی یک دوست و یاور همیشگی باشد.
اما پاسخ به این سوالات چیست؟ چه می‌شود که یک نفر عامل تولید عشق و محبت، علاقه و سرمایه، سواد و دانایی و دوست دانا و خوش‌بیان خود را با انزجار و تنفر در وسط خیابان پاره می‌کند و در کنار پیکر بی‌جان این دوست خود جشن و پایکوبی برپا می‌کند.
پاسخ این سوالات واضح و روشن است؛ این دوست مهربان و دانای نسل قدیم دیگر یک دوست دانا برای نسل جدید نیست و به نیازهای نسل جدید پاسخ نمی‌دهد و یک شکاف عمیق بین کتاب و مدرسه و دانش‌آموزان ایجاد شده است. حالا دیگر تلفن همراه و ابزار مشابه جای کتاب را پر کرده‌اند و گوشی همراه جانشین کتاب شده است و به ابهامات دانش آموزان پاسخ می‌دهد. حتی به دلیل احساس نیاز شدید به تلفن همراه، هیچ دانش‌آموزی در پایان مطالعه مطالب در گوشی، تلفن همراهش را پرتاب نمی‌کند.
مسأله بعدی این است که مولفان باید توجه کنند کتاب‌های درسی موجود در مدارس با نیازهای امروز دانش آموزان همخوانی ندارد و احساس مشترک بین نیازهای دانش آموزان و کتاب‌های موجود برقرار نشده و مطالب تکراری کتاب باعث رنجش دانش آموزان شده است.
مسأله بعدی رویکرد و کارکرد مدرسه و معلم است که موفق نشده یک رابطه منطقی بین کتاب و دانش آموزان برقرار کند تا دانش‌آموزان با نبود کتاب احساس خلأ کنند.
مسأله مهمتر رویکرد نظام عالی، آموزش و پرورش و نهاد‌های فرهنگی است که نتوانستند نقش کتاب و کتابخوانی را در توسعه علمی و آموزشی خوب تدوین کنند تا جویندگان علم و دانش در ابتدای تحصیل با کتاب احساس دشمنی نکتند و عدم کامیابی خود بالاخص عدم کسب نمره قبولی را در کتاب جستجو نکنند.
این مدرسه است که به جای دوستی، دشمنی بین دانش آموزان و کتاب را رقم می‌زند. اگر رابطه دانش آموزان با کتاب را در بدترین شرایط شبیه‌سازی کنیم مثل رابطه یک سرباز با تفنگ است؛ حتی یک سرباز در پایان دوران خدمت خود با احترام تفنگ خود را تحویل اسلحه‌خانه می‌دهد و با حزن و اندوه از آن دل می‌کند.
در اینجا می‌بینیم یک دانش آموز در پایان فصل امتحانات، بدترین برخورد را با مقدس‌ترین ابزار فرهنگی داشته است. این زنگ خطری برای متولیان فرهنگی و آموزشی است و هیات مولفان کتاب های درسی باید با حضور روانشناسان، جامعه شناسان و رفتار شناسان این رفتار را زیر ذره بین ببرند و مطالعه و آسیب شناسی کنند تا شاهد این نوع رفتارها و بدهنجاری‌های علمی در سطح کشور نباشیم.
افسوس که تا امروز حتی پاسخی یک دقیقه‌ای یا یک خطی از سوی وزارت آموزش و پرورش صادر نشده است. این یک آسیب شناسی اجتماعی است و پیشاپیش از محضر معلمان زحمتکش عذرخواهی می‌کنم.
* کارشناس فرهنگی


🔥 ممکن است این مطلب نیز برای شما جالب باشد: 👈تتلو معلول یک انحراف سیاسی


نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا