بادبان– نعیم نوربخش– شکارچیان جادوگران کسانی بودند که میتوانستند از میان مردم، افراد مشکوک به جادوگر بودن را شناسایی کنند یا دستکم خودشان تصور میکردند که میتوانند. این شکارچیان -چه وابسته به حکومت و چه مستقل- در سرتاسر اروپا یافت میشدند. با شکلگیری و رواج اعتقاد به وجود جادوگرانِ بدطینت، شغل شکار جادوگران نیز کمکم پدید آمد. این شکارچیان از روستایی به روستایی دیگر سفر میکردند و پشت سر خود، ردی از مجازاتهای کینهتوزانه به جا میگذاشتند.
جادوگریابان با زمینههای متفاوت اجتماعی میتوانستند زن یا مرد، جوان یا پیر باشند. بسیاری از روحانیون مسیحی به شکارچی جادوگران تبدیل شدند و حاکمان و قضات محلی نیز به آنها پیوستند. آشوب رفتهرفته اروپا را درنوردید. به طور مثال در کاتالونیا مقامات محلی از شکارچیان حرفهای دعوت میکردند تا برای پاسخ به موج اتهامزنیهایی که راه افتاده بود به کمک آنها بیایند. یا در مجارستان، سربازان آلمانی به میزبانان مجارستانی خود در دوره اشغال، تهمت جادوگری میزدند.
محبوبیت شکارچیان جادوگران در دورههای اوج گرفتن مصایب سیاسی و مذهبی بالا میگرفت. این شکارچیان به طور مستقل عمل نمیکردند بلکه تنها وقتی کسی در یک اجتماع مورد اتهام و سوءظن قرار میگرفت، کار آنها شروع میشد. با وجود این که شکارچیان موجی از وحشت و خونریزی را به ارمغان میآوردند، معمولا خود آنها مسبب شعله گرفتن این رویدادها نبودند. بنابراین موفقیت آنها تا زمانی برجا بود که جامعه میزبان به آنها روی خوش نشان میداد. در صورت تجاوز از حدودی که برای آنها معین شده بود، صلاحیت این شکارچیان فورا ملغی میگردید.
اگرچه برخی شکارچیان تحت فرمان حکومت بودند، در بیشتر مواقع این افراد مجوز رسمی برای کار خود نداشتند. به طور مثال پارلمان تولوز در فرانسه، سه شکارچی جادوگر را به خاطر استثمار مالی جوامع محلی و جعل حکم حکومتی به پای گیوتین فرستاد.
🔥 ممکن است این مطلب نیز برای شما جالب باشد: 👈جادو و جادوگری در تمدنهای باستانی
شکار جادوگران در سرتاسر اروپا
انگلستان (۱۶۴۵): «متیو هاپکینز» که یک شکارچی خودآموخته بود به همراه شریکش «جان استِرن» در روستاهای سرتاسر منطقه آنگلیای شرقی سیاحت میکرد تا جادوگران را شکار کند. اگرچه طبق قانون انگلستان شکنجه برای اعترافگیری خلاف قانون بود، او از شیوههای مبهم مانند ممانعت از خواب کافی یا اجبار به پیادهروی طولانی تا خونریزی کردن پاها برای اقرار گرفتن از متهمان استفاده میکرد. به طور مثال او «جان لوییز» که یک کشیش هشتاد ساله بود را به غوطهور شدن در آب با دست و پای بسته مجبور کرد. شایعاتی رواج یافت که هاپکینز خودش یک جادوگر بوده و دانش شناسایی جادوگران را از شیاطین آموخته است. همچنین شایعه شده بود که او کتابی در اختیار دارد که اسامی تمام جادوگران در آن نوشته شده است.
باسک (۱۶۰۸-۱۶۱۴): در این دوره در مناطق مرزی اسپانیا و فرانسه موجی از شکار جادوگران به راه افتاد که بیش از ۲۰۰۰ نفر را به کام شکنجه و مرگ کشاند. در موج وحشتی که به راه افتاد، تفکیک بیگناهان از متهمان دشوار بود. هم حاکمان محلی و هم کشیشان و روستاییان جزو قربانیان بودند. حتی سن و جنسیت نمیتوانست تضمینی برای فرار باشد. زنان، مردان و کودکان به کام مرگ فرستاده میشدند. سرنجام با جایگزینی تفتیش عقاید با فرایند قانونی بازپرسی، دوره وحشت به سر آمد. به این ترتیب وقتی شواهدی مبنی بر اثبات جادوگری یافت نمیشد، از متهم رفع اتهام میگردید.
هلند (۱۶۱۰-۱۶۱۹): «شارل فاندِر کامِره» که از مقامات نظامی در منطقه هاینالت بود به اعتراف خودش بیش از ۸۰ متهم به جادوگری را طی تنها دو سال به کام مرگ گسیل داشت. فقدان نظارت از سوی حکومت مرکزی و کاستیهای نظام قضایی عرصه را برای سوءاستفاده افرادی مانند او فراهم کرده بود. در مجموع برآورد شده است که او مسئول مرگ ۱۵۰ انسان بیگناه باشد. او حتی کودکان را به عنوان جادوگر اعدام میکرد. گفته شده است که از ۳۴ کودک تحت تعقیب، ۱۶ نفر را به مرگ محکوم کرد.
بادِن-بادِن (۱۶۲۷-۱۶۳۱): «دکتر ماتِرن اِشباخ» که مشاور ارشد حاکم ایالت بادنبادن در آلمان بود، در این ایالت و حواشی آن به شکارچی قهار جادوگران شهرت یافت. در این منطقه که به علت اجبار به روی گرداندن پروتستانها از مذهب خود و بازگشت به کلیسای کاتولیک موجب ناآرامی شده بود، اِشباخ از مظنونین اعتراف اجباری میگرفت و به واسطه تهمت زدن به کودکان، وابستگان آنها را نیز تحت تعقیب قرار میداد. مقامات دولتی نیز از تهدیدهای او در امان نبودند. او حتی برادران و خواهران و در نهایت خود حاکم را نیز به دام انداخت. دستکم ۲۰۰ نفر توسط او اعدام شدند و بسیاری بیشتر به زندان و تبعید محکوم شدند.
شیوه شناسایی جادوگران
یکی از رایجترین آزمونهای کشف جادوگران، شناور کردن آنان در آب بود. ترتیب کار به این صورت بوده است که از دست تا پای مظنون را طنابپیچ کرده سپس وی را در آب میافکندند. اگر روی آب شناور میماند، گناهکار بود چرا که آب از تطهیر او سر باز زده بود. اگر در آب فرو میرفت، بیگناهی او اثبات میشد. نخستین بار این روش در زمان پادشاهی «جیمز ششم» در انگلستان مطرح شد. این روش در کتاب شیطانشناسی به چاپ سال ۱۵۹۷ معرفی شد اما نخستین نمونه از کابرد آن که به ثبت رسیده است به سال ۱۶۱۲ میلادی بازمیگردد. در این رویداد زنی به نام «ماری ساتِن» اهل بدفوردشایِر تحت آزمون قرار گرفت و گناهکار شناخته شد.
روش رایج دیگر برای شناختن جادوگران، مقایسه کردن وزن مظنون با انجیل بود. آنهایی که از انجیل سبکتر بودند، گناهکار دانسته میشدند. گناه آنها نیز اشتغال به جادوگری بود. این آزمون بر این باور استوار بود که جادوگران به خاطر فروختن روحشان به شیطان، موجوداتی بیروح بودند. اوُدِواتِر در هلند مکانی مختص به وزنکشی مظنونین داشت و متهمان به آنجا سفر میکردند تا با شرکت در این آزمون، بیگناهی خود را ثابت کنند. کلام مقدس ابزاری سودمند در شناسایی جادوگران قلمداد میشد: ناتوانی در حفظ کردن و خواندن مکتوبات و ادعیه الهی، از گناه اشتغال به جادوگری خبر میداد.
پیدا کردن علائم خاص روی بدن نیز برای شکارچیان روشی معمول در کشف جادوگران بود. وجود این علائم نشانهای از انعقاد پیمان میان شیاطین و جادوگران تلقی میشد. اگر این علائم خراشانده میشدند و فرد مظنون از این کار احساس درد نمیکرد، دیگر تردیدی در جادوگر بودن او باقی نمیماند. همچنین گفته میشد که یک جادوگر دارای علامت خاصی در چشم خود است که تنها افرادی که موهبت خدادادی در کشف جادوگران داشتند، میتوانستند آن را ببینند. علامت دیگر که نشان جادوگری بود، قابل کوتاه نشدن مو بود.
آزمون دیگری که بسیار رواج یافت، خراش وارد کردن بر بدن جادوگران بود که معمولا توسط خویشان و همسایگان نگران انجام میشد. اگر فرد مظنون دچار خونریزی نمیشد یا مایعات آبمانند از بدنش به جای خون خارج میشد، جادوگر بودن وی اثبات شده بود. این آزمون گاهی به صورتی وحشیانه اجرا میشد.
مظنونین همیشگی
حتی در مواقعی که هیچ آزمون و معاینهای انجام نمیگرفت، وجود شرایط و وقوع موارد خاصی موجب میشد که یک نفر جادوگر شناخته شود. افراد زیر با احتمال بیشتری برای جادوگر تلقی شدن، مواجه بودند:
- زنان بیوه
- کسانی که به تنها میزیستند و یک گربه، راسو یا وزغ داشند
- افراد بسیار سالخورده
- افرادی که به طور ذاتی پرخاشگر بودند
- افرادی که در قید و بندهای اخلاقی نبودند
- افراد پر حرف
- افراد رُکگو و با اراده
- افرادی که به طور منظم به کلیسا نمیرفتند
- کسانی که پس از تاریک شدن هوا بیرون میرفتند
- کسانی که چهره و بدن غیرمعمول داشتند
- کسانی که با خودشان حرف میزدند
- کسانی که کمتر در کلیسا دیده میشدند
- کسانی که به ناسزاگویی و نفرین کردن شهرت داشتند
- کسانی که با قدرتمندان وارد دعاوی ملکی میشدند
جادوگر را بسوزانید
از شکنجه کردن تا اعدام، طیف متنوعی از مجازاتها در انتظار جادوگران بود.
جریمه مالی
هدف از محکوم کردن یک جادوگر به پرداخت خسارت در وجه قربانی فرضیاش، در حقیقت تنبیه او نبود. در اغلب موارد این جریمهها جنبه نمادین داشته و نشان میدادند که با اصلاح روابط بین طرفین، فرد متهم پشیمان شده و توبه کرده است و از این پس با جامعه سر سازگاری خواهد داشت. در دوران اوج شکار جادوگران در لهستان و همچنین ولز که میزان اعدامها در آنجا بسیار کم بود، این شیوه در روستاها بیشتر رواج داشت.
تبعید و اخراج از جامعه
باید توجه که داشت که محکوم کردن افراد به تبعید مادمالعمر و دوری همیشگی از خانه و خانواده، مجازات کمی نبود. در برخی موادر این کیفر ملغی میشد. نخستین مورد از رسیدگی قضایی به اتهام جادوگری که در پارلمان متز به ثبت رسیده است، به اخراج و تبعید دو خواهر منتهی شد. اما ساکنان محلی اختیار کار را به دست گرفتند و مانع از اجرای آن شدند. اما از بخت بد وقتی این دو خواهر سفری کوتاه به بیرون از شهر رفته بودند، توسط دیگران سنگسار شده و به کام مرگ فرو افتادند. در روسیه جادوگران محکومشده را به نواحی مرزی و دورافتاده تبعید میکردند تا به مرزبانی و کشاورزی برای تزار مشغول شوند. این محکومین در اغلب موارد اجازه مییافتند که خانواده خود را نیز با خود ببرند.
بیگاری در کشتیهای پارویی
افرادی که به پاروزنی محکوم میشدند شاید از مجازات مرگ فرار کرده بودند اما گرفتار جهنمی دهشتناک میشدند. این محکومان معمولا داغگذاری میشدند تا امکان فرار نیابند و علاوه بر کار در شرایط طاقتفرسا بدون هیچ حقوق انسانی، در نبردهای دریایی به خط مقدم هجوم به کشتیهای متخاصم اعزام میشدند. پارلمان نرماندی در سال ۱۶۸۴ تعدادی از چوپانان مجرم را به این قایقهای پارویی در زمان جنگ اعزام کرد. پارلمان پاریس نیز بسیاری را به جرم جادوگری و مسموم کردن احشام در سالهای ۱۶۸۷، ۱۶۸۸ و ۱۶۹۳ روانه جنگ کرد. در سال ۱۷۷۹ یک شکارچی جوان جادوگران از اهالی ناوار به جرمی مشابه، روانه این کشتیهای پارویی شد.
تازیانه زدن
شلاق یا کتک خوردن کیفری سبکتر اما همچنان وحشیانه برای ارتکاب به جرم جادوگری بود. هیئتهای تفتیش عقاید در ایتالیا معمولا محکومان به جادو برای عشق یا درمان و سرقت گنجها را در خیابانها شلاق میزدند. در محاکم روستاییِ لهستان نیز تازیانه زدن امری رایج بود. در روسیه پس از شکنجه از شلاق برای اعترافگیری استفاده میشد و جادوگران را با ریسمانهای چرمی شلاق میزدند. در محکمه جادوگری مورا در سوئد، ۱۴۸ کودک شلاق زده شدند.
اعدام
واضح است که شدیدترین مجازات برای محکومان به جادوگری، مجازات مرگ بود. اما این مجازات به شیوههای متنوعی اجرا میشد. اگرچه باور عمومی این است که جادوگران را زنده در آتش میسوزاندند، اما اعدام جادوگران در سرتاسر اروپا به شیوههای متفاوتی انجام میشد. بسیاری از جادوگران به طور خاص در انگلستان به دار آویخته میشدند. در این کشور تنها یک مورد از سوزاندن جادوگران در تاریخ ثبت شده است. اما در اسکاتلند جادوگران را پیش از در آتش انداختن، خفه میکردند. گردن زدن جادوگران نیز امری رایج بود اما خارج از اروپا، سنگسار شیوهای متداول برای اعدام جادوگران شناخته میشد.