نوشهر – شهروز مومنی – اندک سواد خواندن و نوشتن را در منطقه پول کجور در ملاخانه روستا آموخت. جوهره کار هم از همان اوان کودکی با توجه به شرایط منطقه در او دیده میشد. از نوجوانی میرفت سر زمین و به پدرش در کشاورزی کمک میکرد. دوران نوجوانی را هم به کار در جنگل و شغل چاربیداری مشغول شد. اما خیلی زود متوجه شد کار چاربیداری آینده ندارد و زیر بار سنگین حمل الوارهای چوب زود فرسوده میشود لذا تصمیم گرفت برای کشف آیندهای روشن و کار مناسب راهی شهر نوشهر شود.
ابتدا به عنوان شاگرد در بازار جذب شد و سپس با خرید و فروش ماکیان محلی در بازار قدیم نوشهر یا همان جنگل بازار شهره شد. در جنگل بازار، شغلهای تعمیرات دوچرخه و بستنی فروشی را هم تجربه کرد. پشتکار او باعث شد خیلی سریع پلههای ترقی را طی کند. بر اثر یک اتفاق شیرین جذب بازار ماهی شد و ابتدا با حاج آقا سلامت بهصورت شراکتی مشغول کاسبی شد و مقطع کوتاهی را هم با مرحوم گل آقا رهبر تجربه کرد. کم کم حاج خانبابا در بازار ماهی ثابت شد و سالها به عنوان سماک اول بازار ماهی در سطح استان گیلان و مازندران صاحب اسم و اعتبار گردید. با تاسیس بازار روز شهرداری، تعداد سماکان نیز افزایش یافت که از جمله آنان میتوان به مرحومان سیروس خزایی، نادر یحیی باقریان، حسن مهدوی و پرویز خزایی به عنوان رقیبان وی نام برد اما حاج خانبابا با درایت و مردمداری همچنان به عنوان سماک معتبر شهر حرف اول را میزد.
از طرفی رضایت طبق داران و کسبه ماهی فروش که همواره مورد حمایت حاج خانبابا بودند و صداقت در امانت مال صیاد نیز از او فردی سالم و زبانزد خاص و عام ساخته بود. نکته جالب دیگر زندگی حاج خانبابا، حدود چهل سال رانندگی او با وانت در سطح شهر و استانهای همجوار جهت تامین ماهی بود که از وی فردی منضبط ساخته بود و حتی یک نمونه تخلف رانندگی در طی این مدت از او دیده نشد. تا اینکه گرد پیری به سراغش آمد و مغازه و سماکی را به فرزندانش حاج جمشید، محمد و خیراله تحویل داد و تا زمانی که توان حضور در مغازه داشت کارها را مدیریت میکرد. سرانجام حاج خانبابا که از اولین سماکان نوشهر بود به علت کهولت سن و بیماری در تابستان ۱۴۰۳ در سن ۹۰ سالگی چشم از دنیا فرو بست اما نامش و یادش همواره نزد مردم نوشهر خاصه بازار ماهی و صیادان منطقه به نیکی یاد خواهد شد. روحش شاد و یادش گرامی.